دل آباد :: رسانه اهل دل

دل آباد، رسانه بی دل هایی ست که در به در، در پی دلدار اند.
خانه | اخبار | پیامک | کتاب | جزوه | اپلیکیشن | فیلم | صوت | ختم قرآن | عکس | گوشه‌نما | آرشیو | پیوندها | وبلاگ‌ها | همدلی در دل‌آباد
درباره ما | تماس با ما


امروز
یکی دیگر از روزهای خوب خداست


موکب به موکب تا کوکب کربلا


| ارسال در «دل‌نوشت»«دل‌رواق» توسط دل‌باخته .. ، در ساعت ۱۶:۱۶ روز يكشنبه ۰۹ آذر ۹۳ |


بس که عمریست بر دلم مانده حسرت و آرزوی کربلا، این روزها هر کجا که می‌روم، بر مشامم می‌رسد هر لحظه بوی کربلا. اصلا همین دیروز که بچه‌های کاروان، صدایم زدند و کوله پشتی سفر را دادند دستم، دل توی دلم نبود. این همه روز با اینکه می‌دانستم چه سرنوشتی در انتظار قدم‌هایم است، اما باز دلم باور نداشت این اتفاق بزرگ باورنکردنی را.

دیروز وقتی کوله پشتی را گرفته بودم توی دستم حس عجیبی داشتم. حسی توأمان از غم و شادی و ناراحتی و خوشحالی. از یک سو خوشحال بودم از کوله ای که رفتن را واقعی می‌نمود پیش چشمانم، اما از سویی برای کوچکی کوله ناراحت بودم. آخر این کوله کوچک، چه سان می‌تواند حامل آن همه دل‌های بی‌قراری باشد که قرار است در کمال صحت و سلامت برسانمشان به مقصد معهود؟ دل‌هایی که تا خانه دلدار پیش من امانت خواهد بود و نباید ضربه بخورد و بیفتد، چه رسد به اینکه بشکند. این همه دل شیدا در یک وجب کوله پشتی که جا نمی‌شود. این همه بغض نشکفته، اگر در مسیر پیاده روی وا شوند، وانگهی چگونه باید این بار سنگین را بروی دوش خود بکشم تا کربلا؟ رحم هم چیز خوبی‌ست. انصاف داشته باشید. من خود بی‌قرارم، حال این همه بی‌قراری را به لطف کدامین لالایی آرامش بخش، توی یک کوله محقر قرار دهم؟ گفتم اما فایده ای نداشت.

 

و انگار نه انگار که من یک جانباز بالای هفتاد درصد از ناحیه قلبی‌ام. نبین که زنده ام و نفس می‌کشم و ظاهرا سر پایم! حال من زیاد خوب نیست، باور اگر نداری، نبضم را بگیر. ببین دل تردم را که هر لحظه آماده شکستن است. این هم نتیجه آزمایشم است: روی برگه فال پزشکی ام نوشته «زهر هجری کشده ام که مپرس!». ببین، دلم آب شده از درد دوری. جگرم دارد می‌سوزد از این همه غصه صبوری. دیگر نفس بالا نمی‌آید از بس که آه اندوه‌بار حسرت سرداده ام این سال‌ها. حالا با این دست‌های نیمه جان و کرخت، کوله بارم را بسته ام. و به سنگینی بار روی دوشم فکر می‌کنم که تا مقصد مقصود، رفیق راه من است. نمی‌گویم امانتدار خوبی نیستم، اما بی‌تجربه ام. آخر هنوز مهر گذرنامه ام خشک نشده. باور کن اولین بار است که دارم از مرز حضیض دل، رد می‌شوم. حال تو بگو تقصیر دلم چیست که تا بحال توی کوله ام با خودم دل به امانت نبرده ام تا سرزمین دور.

 

اصلا شما بگویید من چه کنم؟ این شب‌های باقی مانده که می‌گذرد، لحظه به لحظه، روز رفتنم نزدیک و نزدیک تر می‌شود. زمان زیادی تا وقت عزیمت نمانده. ولی من هنوز مانده ام که پیش از رفتن چه باید کرد؟ کوله پشتی ام را گذاشته ام پیش رویم و نمی‌دانم همراه خود طی این سفر چه باید برد؟ کلمات نامنظم ذهن را هزارباره بر صفحات خط دار دفتر دل می‌چینم، اما باز نمی‌دانم وقت رسیدن به خانه دوست همراه اولین سلام صمیمی، چه باید گفت؟ بی‌شک آنها که زبان بسته و لال هستند، هرچند قادر نباشند، اما دست کم در دل می‌دانند چه می‌خواهند بگویند؛ ولی آنکه همچون من زبان دارد و نمی‌داند که چه بگوید، برخلاف زبان بسته‌ها، دلش لال است. پس ای کلمه‌های چاک چاک، قسم به «نون» زبان بسته قلم مرا یاری کنید. آی جمله‌های تکه تکه شده، شما را به «یسطرون» دریابید حال زار مرا. می‌بینید؟ هنوز از مرز رد نشده، زبانم از ادای کلمات سربریده دل، قاصر است. من که خوب می‌دانم بار سفر را با زیپ این کوله اگر ببندم دیگر دهانم بسته خواهد شد از گفتن. دیگر تمام می‌شود قصه بلبل‌زبانی و روضه شقایق‌خوانی. آنگاه باید لب فرو ببندم و چشم‌ها را باز کنم از برای بینش. زین پس دیگر باید خاموشی اختیار کنم و تنها ببینم و ببینم و ببینم. و نیک می‌دانم که تو هم می‌دانی و می‌شنوی و می‌بینی، هرآنچه بود و هرآنچه هست و هرآنچه می‌شود را

 

بگذار تعارف را بگذارم کنار جانا. شانه‌های من تاب سنگینی هق‌هق بغض آمیز این حلقوم مشقشق را ندارند. شاید در دل بپرسی، جگر شیر نداری ز چه رو سفر عشق می‌روی؟ اما قدری صبر کن. باور کن همه اش – از سیر تا پیاز – را خواهم گفت. درست است که منِ بیچاره، توشه ام خالی ست و همیشه دست از پا درازتر در حال برگشتم، اما دل پُرم را چه کنم من؟ تنها این دل سوخته و شکسته من است که - سرخود - اینچنین ردای سفر پوشانده به قامتم. و الا تو بهتر از هر کسی می‌دانی که هیچ‌کاره ام. نه اعتباری دارم که مدعی دیدار شوم، نه رویم می‌شود که - از خجالت - در آستان کرامت، دست‌های سیاهم را برای گدایی دراز کنم. تو خود به بود و نبود زندگی‌ام واقفی و خوب می‌دانی چنته ام خالیست. لیک سوگند به جانسوزترین نواخت شکستن بلور دلم؛ بی‌دلیل نبود که با یک بغل غنچه معطر اشتیاق، سرآسیمه رفتم تا اداره گذرنامه. رفتم پوشه گرفتم تا بیایم توشه بگیرم از خوشه‌های پربار حقیقت و پر کنم کوله بارم را از نور.

 

حال نشسته ام در کنجی و فکر می‌کنم به رویای خیال انگیزی که تا امروز بود و واقعیت تعجب برانگیزی که زین پس چون جویباری زلال در لحظه‌ها و ثانیه‌ها و دقایق و ساعات این روزهای من جاریست. با این همه اما دریغا که باز قرار نمی‌گیرم یکجا. تن داده ام به قضا و ساعت قدر را کوک کرده ام کنار دستم. روی گلیم مشیت الهی دراز کشیده ام. با خاطری آسوده، ملحفه ای از جنس دعوت را روی تنم کشیده ام و فکرم آزاد از هر چه قیل و قال است. سرم را گرچه روی بالش تر خیال گذاشته ام و نگاهم خیره به سقف آمال است، دلم اما دارد موکب به موکب پیش می‌رود تا پیش از پای تن، برسد به کوکب کربلا. من اینجا قدم می زنم در پیاده‌روی پرمرگ برگ‌های زرد خیابان طالقانی، پای دلم اما جلو جلو رفته و رسیده به موکبی کوچک در مسیر شارع کربلا.و درست مثل همیشه، این دل است که با حرکتی زیرکانه، بازی ناعادلانه روح را از تن می‌برد.

 

دیگر بعد از عمری سر کشیدن جام هجر و چشیدن طعم تلخ معجون حسرت، بعد از سال‌ها کشیدن افسوس جانکاه مسافر نشدن، حالا به همین سادگی مهیای سفرم. و چگونه می‌توانی بگویی «سفر بی‌خطر»، وقتی کف این مسیر بلا را با خطرکردن هموار کرده‌اند. یادت هست همیشه وقتی می‌گفتی: «چشم شما بی‌بلا، ایشالا بری کربلا» من در جواب می‌خندیدم؟ بگذار بگویم حالا که دارم این‌ها را می‌نویسم اما دارم «یک سال و نیم بعد تو» را گوش می‌دهم و یکریز اشک می‌ریزم. من – با یک کوله کوچک - مسافرم. تو هر کجا که هستی، خیلی برای چشم‌هایم دعا کن. از خدا که پنهان نیست - دارم می‌روم به ملک بی‌ریای یار، به مملکت با صفای دلدار، به سرزمین عجایب. به شهر عجیب رویاهایم، می‌روم به دیار حضرت حبیب! به اقلیم اشک‌های رهایی – از تو چه پنهان، گرچه تصورش سخت است، آخر هفته دارم می‌روم سوی کربلای حسین. راستی تو حرفی نداری برسانم به گوش صاحبخانه؟

 

مُضاف: پنجشنبه این هفته ان شاءلله از سمت مرز مهران، مسافر نجفم تا پیاده راهی کربلا شوم، از همه دوستان و همراهان حقیقی و مجازی ام طلب حلالیت دارم، اگر بدی دیدید و از دست این حقیر رنجیدید، به آبروی حضرت ارباب، این کمترین را حلال کنید. ان شاءلله به شرط حیات دعاگوی همه‌تان خواهم بود در این سفر پر نور و سلام گرمتان را به محضر حضرت صاحبخانه خواهم رساند.

 

:مطالب مرتبط

نظرات تأیید شده: (۸۰)                                   واکنش‌ها : موافقین ۵ مخالفین ۰

ashura

imam hussain

اربعین

امام حسین

بلا

حرم

دل رواق

مرا عمه ام کربلا می برد

پیاده روی اربعین

کربلا

یک سال و نیم

نظرات  (۸۰)

۰۹ آذر ۹۳ ، ۱۷:۰۲

رز می گوید:

صاحبدل بزرگوار ثانیه ثانیه این سفرتان مقبول ارباب دلها...
دست پر برگردید انشاءالله
سلام ما رو به شاه نجف و فرزندان حضرت مادر(سلام الله علیها) مخصوص برسانید. بعد روضه های حرم سقا دعایمان کنید.

پاسخ دل‌باخته :


سپاس از لطف و دعایتان.
چشم، امانتدار سلامتان و دعاگویتان خواهم بود ان شاءلله.
۰۹ آذر ۹۳ ، ۱۷:۲۴

من، بی تو می گوید:

به جای ما هم زیارت کنین..
و دعا .....

پاسخ دل‌باخته :


من خودم حسرت کشیده ام و می دانم التماس دعا گفتن به یک مسافر چقدر وزن و چگالی دارد...
۰۹ آذر ۹۳ ، ۱۷:۳۷

سامره فصیحی مقدم می گوید:

سلام
شما هم حلال کنید.
روزی راز و رمز زیبا نوشتنتان را پرسیده بودم و گفتید: قلب، قدم و قلم به هم وابسته اند...
کاش کنار قبر امیرالمومنین علی علیه السلام که رسیدید، یادتان می آمد و دعا می کردید قلب این خواهرتان نیز به سمت قبله عاشقان متمایل شود تا قلم و قدمش نیز متفاوت شود. ...!
می دانم که با آن همه التماس دعایی که می شنوید، درخواست مرا فراموش خواهید کرد اما چه کنم که انسان به امید زنده است!
التماس دعا برادرم
یاحق

پاسخ دل‌باخته :


سلام خدا بر شما
البته که شما لطف دارید به این حقیر و نوشته هایش.
اما من آدم فراموشکاری نیستم.
ان شاءلله دعاگویتان خواهم بود.
خداحافظ قلب و قلم و قدمتان باشد.
۰۹ آذر ۹۳ ، ۱۸:۴۰

شب تاب می گوید:

التماس دعا...
فقط همین.
و خیلی چیزهای دیگر.

پاسخ دل‌باخته :


ان شاءلله دعاگویتان خواهم بود.
چیزهایی هم هست...
۰۹ آذر ۹۳ ، ۱۸:۵۰

حسین رضائی فرد می گوید:

سلام جان
این کمترین رو یاد کنید . . .
دلم براتون تنگ میشه ، ان شاء لله در بین راه میبینمتون.

پاسخ دل‌باخته :


سلام و رضوان خدا بر شما
مگر می شود یاد نکنم.
ان شاءلله، مشتاق دیداریم.
شما هم دعایمان کنید کربلایی
۰۹ آذر ۹۳ ، ۲۱:۱۴

... می گوید:

متن درون وبلاگم ارزش یک بار خواندن را دارد.

پاسخ دل‌باخته :


این متن نیز شاید خواندش خالی از لطف نبود.
۰۹ آذر ۹۳ ، ۲۱:۳۳

نمی از یم می گوید:


حرفی برای گفتن ندارم ....
خطوط حرفهایتان را برانداز کردم .......
اینجا یش را نمی دانم ....تفسیر من ازراه چیز دیگریست....وشما...«سفر بی خطر» که کف این مسیر بلا را با خطر کردن هموار کرده ...سر شب یستشیر که میخواندم...به انت المعافی وانا المبتلا....تو عافیت بخش و من بلا زده...فکر میکردم مبتلا یعنی گرفتار ....نمی دانستم ادمها گرفتار بلایند تا خسران....بعضی ابتلا ها خوب است ...بعضی وقتها سفرها ابتلاست...امتحان است ...امیدوارم عجیب گرفتار یار شوید ....شاید چیزهایی باید ببینید....من چیزی میخواهم که فکر میکنم محبوب نمی پسندد...شنیده اید میگوید وارد کربلا که میشود ارباب دست میگذارد رو سینه زائرش تا عمق درد را حس نکند...میخواهم درد همیشه حس کرده را در کربلا به عینه بچشم ....حتی اگر به قیمت قالب تهی کردنم باشد...ولی نمیپسندد...ارباب است دیگر....غیرت الله است...بس دیده راه فراز ونشیب را ...به ما رحم میکند...دلم میخواهد نه در خواب که دربیداری یک بار ببنمش ...نگاهش به نگاهم گره بخورد...چیزی از لبانش بشنوم...مثل قران .....مهزیارم کند...اویسم کند...اصلا خاکسترم کند...بگذریم ...گفتن فایده ای ندارد ...باید سکوت کرد...
رفتید امیدوارم ارباب دنیایتان را به نگاهی عوض کند وهم رکاب حضرت موعودشوید...وسفارشتان را پیش اقا بکند....
راستی به شاه نجف ...ووپدر شیعیان سلام ما را برسانید بگویید اجازه امدن نداشت وگرنه اذنش را می دادید ...بگویید لیاقت را شما میبخشید دعایمان کنند لایقشان شویم...
یاعلی مدد

اللهم عجل لولیک الفرج بحق المضطر

پاسخ دل‌باخته :


...
۰۹ آذر ۹۳ ، ۲۲:۳۰

نه آنم می گوید:

من تا حالا عتبات مشرف نشده ام ...

پاسخ دل‌باخته :


ان شاءلله به حق کرامت بی حد و حصرشان مشرف شوید.
و خوب بخواهید از خدا...
۰۹ آذر ۹۳ ، ۲۳:۱۹

شانه های درد می گوید:


آه
...
حسرت
...
جامانده ای هستم از بنی هاشم

ان شاءالله رفتنتان رسیدن باشد

پاسخ دل‌باخته :


الهی آمین
روزی شما نیز شود بزودی ان شاءلله
به قافله برسید به حق سالار دل زینب «سلام الله علیها»
۰۹ آذر ۹۳ ، ۲۳:۴۴

شانه های درد می گوید:

سپاس از دعای خیرتان

اما من ِ غافل چطور به قافله برسم؟!...

سفرتان جمیل

پاسخ دل‌باخته :


خدا خدا خدا
تنها خداست که می تواند
ان شاءلله
۱۰ آذر ۹۳ ، ۰۰:۳۳

رها می گوید:

"پنجشنبه این هفته دارم می‌روم کربلا...."

می شود روزی من نیز این جمله را برای رفیقان بنویسم....؟!!!!

یا حسین.....
سلام...

پاسخ دل‌باخته :


ان شاءلله. 
از خدا می خواهم که دعوت شوید و شب جمعه ای را در کربلا سر کنید...
۱۰ آذر ۹۳ ، ۰۰:۳۹

آسمانه می گوید:

دلم کربلا میخواد.. به مادرم حضرت فاطمه یادم کنید بگویید بیچاره ای دل در گرو مهر شما دارد که یاری اش کنید ! یاعلی

پاسخ دل‌باخته :


هر که وصل خواهد، جور عشقستان کشد...
قدم هایتان برسد به بین الحرمین ان شاءلله.
پیامتان را به شرط حیات خواهم رساند.
۱۰ آذر ۹۳ ، ۰۱:۱۶

فــ . الف می گوید:

با بغض خواندم . با بغض می نویسم . معلوم نیست سنگینی اش تا کی روی حنجره باقی ست...
پس شما هم راهی شدید بالاخره... رو به راه ِ بین الحرمین... الحمدلله. همین....

پاسخ دل‌باخته :


بغضتان در حرم سقا واشود ان شاءلله..
آری از روی کرامت، من روسیاه ترین را هم راه دادند.
۱۰ آذر ۹۳ ، ۱۱:۰۵

قاصدک می گوید:

سلام علیکم
خوش به سعادتتون
پیشاپیش زیارت قبول ان شاءالله
قدر لحظه لحظه بودنتون رو بدونید وازش استفاده کنید
نایب الزیاره همه باشید به ویژه حضرت آقا
برای همه مسلمانان وشیعیان دعا کنید به ویژه ظهور آقا
یا علی والتماس دعا

پاسخ دل‌باخته :


علیکم السلام و رحمة الله
سپاس از لطف شما
تمام سعیم بر این است که لحظه ای را از دست ندهم در این سفر.
دعامان کنید.
من نیز مثل همیشه دعاگو هستم و خواهم بود ان شاءلله به شرط حیات و لیاقت..
۱۰ آذر ۹۳ ، ۱۵:۰۷

... گمنام می گوید:

سلام علیکم
وقت پیام دل آباد رو تو گوشی دیدم بلافاصله اومدم ، ولی کاش نمیومدم و باز خوشحالم که اومدم
نمیدانم حالم خوب هست یا نیست ! با پستی که نوشتید زار زدم
هرچه بود به خود نگاه کردم دیدم نه حسودی کردم نه چیزی فقط سر دل که پر از دلتنگی شده بود باز شد
چقدر متن غریبی بود با عمق وجودش در جانم آمیخته شد
فقط نگرانم
باور کنید نگرانم میدانید از چه ؟
از این که حتی لیاقت نداشته باشم برایم دعا کنید
این دستان ساده و خالی دخیلتان ، مارو هم دعا کنید
دعایتان میکنم
یا فاطمه زهرا
به والله دارم از این همه دلتنگی و حصرت دیوانه میشم
دعامون کنید

پاسخ دل‌باخته :


سلام خدا بر شما
شما لطف دارید به دل آباد
اما «لا تیأس من روح الله». ان شاءلله که حالتان خوب شود یزودی با زیارت ارباب.
مگر از دست من در قبال دوستان چه برمی آید جز دعا که آن را هم دریغ کنم...؟
۱۰ آذر ۹۳ ، ۱۵:۱۱

احلام می گوید:

حسین می دانم با جاماندنم به رویم میاوری که عاشقی بلد نیستم..
عیبی نیست می سوزیم..
.
.
خوشحالم که می روید، جای ما هم یک نفس بکشید..
سفری پر از نور داشته باشید ..

پاسخ دل‌باخته :


دل های شکسته را خوب می خرند، شکسته بندها...
غرق نورشان باشید ان شاءلله.
متشکرم از دعای خیرتان
۱۰ آذر ۹۳ ، ۱۵:۲۴

میری می گوید:

به صاحب خانه بگویید فهمیدم
با اینکه چندین سال است هر روز سلام میکنم به شما
اما تازه فهمیدم که دل با دل فرق میکند و هر سلام را شایسته جواب نیست
دلم ساده بود که خیال دعوت در سر میپروراند
با سادگیم میسازم و در حسرت جواب میمانم
ملتمس واسطه سلامم باشید

پاسخ دل‌باخته :


سلام خدا و بهترین بندگانش بر شما
این مطلب حاوی حرف هایی ست که این حقیر سال پیش نوشته بودم.
اینگونه نسوزانید دل صاحبخانه را..
امانتدار سلامتان خواهم بود ان شاءلله
۱۰ آذر ۹۳ ، ۱۶:۰۲

احلام می گوید:

یک چیز دیگر؛
شما پیاده می روید، در مسیر استراحت میکنید، دائم دور و برتان می چرخند. پر از ایستگاه نذری. از نجف تا کربلا..
زینب تا شام ........

پاسخ دل‌باخته :


من تمام این مسیر را {می} میرم...
امان از دل زینب...
۱۰ آذر ۹۳ ، ۱۶:۰۸

تیام می گوید:

سلام. سلام مارا هم برسانید.
التماس دعا.
خدانگهدارتان.

پاسخ دل‌باخته :


سلام خدا بر شما
خیالتان تخت، در کوله ام جز سلام و یاد دوستان چیز دیگری نمی برم...
۱۰ آذر ۹۳ ، ۱۹:۳۳

شفق می گوید:

حرف دل من بود
کولی روبرویم است
دست دلم نمیرود به جمع و جور کردن وسایلم
باور نکرده ام هنوز
نمیخواهم این "من" را ببرم آنجا
دارم فرار میکنم از خودم

هفت هشت سالی میشد که میسوختم
امسال اذن دادند
اما "من"...
کاش نرسم به کربلا

پاسخ دل‌باخته :


کربلا چنان خراب می کند که نتوان ساخت
و چنان می سازد که نتوان خراب کرد
کربلایی شوید ان شاءلله...
۱۰ آذر ۹۳ ، ۲۰:۲۲

زهرا می گوید:

سلام .
التماس دعای فراوان سلام مارا به بین الحرمین و به مولایمان امام عاشقان و سالار وسردارمان امام حسین (ع) و سردار بی دست کربلا حضرت ابوالفضل (ع) برسانید که تشنه ی زیارتیم و اجازه برای زیارت ازجانبشان ...
دلمان امانت است در کربلای ایران تا اقا اجازه بفرمایند به زیارتشان برویم و دلمان انجا بگذاریم ...
التماس دعا برای شفای تمام مریض ها و ظهور اقا و سلامتی نائبشان ...
یاحق یا علی

پاسخ دل‌باخته :


سلام علیکم بماصبرتم فنعم عقبی الدار
ان شاءلله قدم هایتان همچون دلتان کربلایی شود
دعاگویتان خواهم بود ان شاءلله
۱۰ آذر ۹۳ ، ۲۲:۰۲

یه دوست ... می گوید:

سال اولی هستم
سال اولی ک شوق زیارت در دلم دارم... اما شوقی ک ب وصل نمیرسد ... سال اولی حسرت کشیده ای شده ام ...

همینکه یک دل بیقرار تسکین می یابد و آرام میشود ... شکر ...
زایر شدنتان را شکر ..

پاسخ دل‌باخته :


سپاس
زهر هجری کشیده ام کمپرس...
ان شاءلله که به لطف نگاهشان به توفیق درک و زیارتشان نائل شوید..
یک «السلام» بَر لَبَم از دِل دَوید و بَعد...

آن سان که گشته ام باز از لال بی صداتر....


پاسخ دل‌باخته :


السلام علیک یا ساقی
من علیک السلام می خواهم..
۱۰ آذر ۹۳ ، ۲۳:۵۹

دعوت نشده می گوید:

السلام علی الحسین
جامانده یعنی من که پای رفتنم لنگ بود. جاماندگی ما تقصیر هیچکس نیست، ما برای سفر آماده نبودیم...!
حسرت نصیب این بی نصیبِ جا مانده ی.....شد.
سلام من به امانت نزد شما در کوله تان ، امیدوارم جا داشته باشین .

پاسخ دل‌باخته :


باور کن کسی جا نمانده
امسال فهمیدم که زیارت نوبتی است..
باید نوبتت برسد.
دعاگویتان هستم و سلامتان را به ارباب خواهم رساند...
۱۱ آذر ۹۳ ، ۱۵:۴۲

سین.عین می گوید:

ب هوای حرم کرب و بلا محتاجم
دود این شهر مرا از نفس انداخته است...

میان بغض و اشک
میان راه و نیمه راه
سهمی از دعایتان برای ما...
همین!

پاسخ دل‌باخته :


جز دعا از دست این دل چه بر می آید مگر؟
بروی چشم.
شما نیز دعا کنید برای توفیق ما
۱۱ آذر ۹۳ ، ۱۵:۴۷

قاصدک غریب می گوید:

سفرت ب خیر اما
تو و دوستی
خدا را
ب شکوفه ها
ب باران
برسان سلامِ ما را...

پاسخ دل‌باخته :


از این به بعد سفر مقصد نهایی ماست...
امانتدار سلامتان خواهم بود ان شاءلله
۱۱ آذر ۹۳ ، ۲۰:۳۷

ری را .. می گوید:

سلام ..
روزهای آخری را خوب یادم هست .. دم دمای رفتن را .. ساک بستن ها .. سوا کردن لباس های نو .. اتو زدن ها .. دلهره ها را .. حتی التماس ها که خدایا نکند یک وقت همین روزها .. همین دم های رفتن که دارم به آرزوی ِ تمام عمرم می رسم .. برسد و قرار باشد بمیرم ..
همه ی هست ها و نیست ها .. همه بود و نبودها ی آدمی خلاصه می شود در یک کلام .. که خدایا بذار سالم باشم .. بروم ..
تازه اینجا اول قصه است .. اگر یک وقت مثل ما دم رسیدن .. خلبان بیاید بگوید هوا مساعد نیست و نمی توانیم فرود بیاییم .. باید 20 دقیقه در آسمان نجف بگردیم .. که هیچ ..
تمام دنیا آوار می شود روی سر آدم .. زمین و زمان را قسم میدهیم .. که حداقل برگشت هر بلایی خواست سرمان بیاید ...
خلاصه هر قدمش .. هر نفسش دنیایی است .. تا درست آن لحظه ای که اولین بار چشم به گنبد می افتد .. اولین قدمی که روی خاکش می گذری .. اولین زیارت .. و تمام اولین ها .. که مقدس ترین لحظه های عمرت حساب می شوند ..
نیامدم خاطره تعریف کنم .. که خاطره آن روزها را حتی به قدر چند سطری هم هیچ جا ننوشته ام .. همه را ثبت کرده ام در ذهن و قلب .. که هیچ کلمه و واژه ای قادر به وصفش نیست و بعدها هم نخواهد بود ..

اگر یادتان بود اولین نگاهتان که به ضریح امام حسین (ع) افتاد .. بگویید ری را گفت .. نشان به آن نشان که سفارش کرده بودید حرم را .. درست از بالای سر .. که در قسمت مردانه بود .. خالی کنند تا من بیایم .. به همان نشان .. هر لحظه دارم انتظار می کشم .. بگویید ری را گفت .. برای یک زیارت ِ کوتاه حتی .. در همان نقطه که ساعت ها آن خادم .. شب جمعه .. که هیچ کس بیشتر از ثانیه ای نمی توانست بایستد .. و من را یک ساعت با محافظت نگه داشته بود .. نشان به همان نشان .. که من به توصیه ی استاد تمام آن روزها را گریه کردم کبه توصیه ی استادی که گفت وقتی رفتی مثل بچه ی شیرخواره ای باش که با گریه مادر همه نیازهایش را برآورده می کند .. و من تمام روزهایم را .. تمام عقده هایم را .. تمام دلتنگی هایم را گریه کردم ..
نشان به تمام نشانه های ریز و درست آن سفر .. بی قراری دارد نفسم را بند می آورد ..
کاری برایم کن .. که من به این دستگیری ها .. به این نگاه های مهربان بدجور عادت دارم ..

پاسخ دل‌باخته :


...
۱۲ آذر ۹۳ ، ۰۰:۳۰

زهرا می گوید:

به سوی نینوا رهسپاریم
ستون های این جاده را ما به شوق حرم می شماریم
شبیه رباب وسکینه برای شما بی قراریم
از این سختی و دوری راه به شوق دیدارتو باکی نداریم ...
التماس دعا برای چشمان منتظر ...
انتظار برای رسیدن
شاید ما بی لیاقتیم که اجازه نمیدهند
خوش به سعادتتان

پاسخ دل‌باخته :


اصلا بحث لیاقت نیست
نوبتتان نرسیده هنوز..
این دفعه زودتر راه بیفتید
ما نیز دعاگو خواهیم بود اگر لایق باشیم..
۱۲ آذر ۹۳ ، ۰۷:۵۸

رز می گوید:

سلام و رحمة الله.مطمئنم شما امانتدار خوبی هستین. کلا زیاد اهل "بیان حاجت" نزد اهل بیت علیهم السلام اونم با واسطه نیستم اینان یه سلام محضرشون دوای همه دردهاو رفع غمها و گرفتاریاس.
اما از این فرصتها دیگه دست نمیده. ازتون میخوام برا خودم و خانواده ام و سه چهار نفری که میشناسمشون و به گرفتاری سخت خوردن از ائمه عراق طلب نگاه مخصوص کنید.
ممنون لطفتون هستم.خدا پشت و پناهتون

پاسخ دل‌باخته :


سلام و رضوان خدا بر شما
این لطف حضرتعالی به این حقیر است.
ان شاءلله در مسیر و در حرم، دعاگوی عاشقان و دوستان و دردمندان خواهم بود.
سپاسگزارم از شما
در پناه خدا باشید و بمانید
۱۲ آذر ۹۳ ، ۱۳:۰۵

دل شکسته * می گوید:

دلم خییییییییلی شکست .........سوختم
بسیار زیبا بود متن تون.......
خواهش میکنم دعامون کنید.......
خوش به سعادتتون . لیاقت نداشتیم ما........

پاسخ دل‌باخته :


چه قیمتی پیدا کرده پس دلتان
دعایمان کنید، ان شاءلله دعاگوی شما خواهم بود.
۱۲ آذر ۹۳ ، ۱۳:۲۱

میثم می گوید:

ما به شوق وصال تو جان می دهیم حسین ع...
سلام علیکم
دعا کنید قسمت من و همسرم بشه

پاسخ دل‌باخته :


خوشا به شوق و عشقتان
علیکم السلام
ان شاءلله به لطف بی پایانشان زیارت نصیبتان
۱۲ آذر ۹۳ ، ۱۳:۲۶

پریشان نویس می گوید:

بگویید بعضی ها دیگر دلشان در سینه جای نمیگیرد...
براتشان را بفرستید برایشان...
برای کربلا ندیده ها
برای حسرت به دل ها
برای همچون من ها
دعا کنید...

پاسخ دل‌باخته :


چشم، ان شاءلله تمام حرف ها و درد دل ها را در حرم ها خواهم گفت
زائرشان باشید ان شاءلله به دعوتشان
۱۲ آذر ۹۳ ، ۱۵:۱۹

منتظربارانی می گوید:

صلی الله علیک یا اباعبدالله
صلی الله علیک یا اباعبدالله
صلی الله علیک یا اباعبدالله
کاش که نماند به دلمان زیارت مولا

پاسخ دل‌باخته :


ان شاءلله توفیق زیارت را پیدا کنید و دعوتتان کنند.
۱۲ آذر ۹۳ ، ۱۶:۰۹

نیلوفرآبی می گوید:

خوشا به احوالتون، صاحبدل!

اومدم ازتون بخوام دعام کنید. دارم دیوونه میشم...
یک دنیا کار روی سرم هست و من نمیدونم از کدوم شروع کنم.
ایمان به حمایت خدا دارم، اما میترسم همت نکنم که خدا هم در ادامه توفیق بده.
جهاد برای ما خانم ها مجددا واجب شده ظاهرا!
این تحرکات گروههای فمینیست در دولت و مخفیانه بین توده های مردم مجددا پررنگ شده. و من حقیقتا دل نگرانم. چون وظیفه دارم اقدام مناسب در برابرشون انجام بدم. اگه نکنم، فردا جواب خدارو چی بگم.
بخدا خیلی آشفته ام...
این تفکرات شیطان صفت، دوباره داره جا باز میکنه در بین زنها.
شمارو بخدا، از آقا امام مظلوم (ع) بخواید، به ما همت و اراده و اخلاص و توفیق بدهند. و الا روسیاه میشیم پیش خدا.

پاسخ دل‌باخته :


سلام و درود خدا بر شما
نگران نباشید.
توکل کنید و تلاش کنید، بی شک سربلند خواهید شد.
ما نیز دعا می کنیم برای موفقیت تان ان شاءلله.
۱۲ آذر ۹۳ ، ۱۸:۴۱

انار می گوید:

سلام
ان شاالله سفر پرباری داشته باشید.

خواهشی دارم...
لطفا از طرف بنده سلامی دهید علمدار رشید کربلا را...

پاسخ دل‌باخته :


سلام و نور
ان شاءلله به دعای خیر همه دل آبادی ها
به شرط حیات چشم
۱۲ آذر ۹۳ ، ۱۹:۲۰

این منم . همین . می گوید:

سفرتون سلامت ان شالله .
سلام ما رو هم برسونید . التماس دعای بسیار .

پاسخ دل‌باخته :


ممنونم از دعایتان.
ان شاءلله حتما. 
نایب الزیاره همه شما خواهم بود به شرط لیاقت
۱۲ آذر ۹۳ ، ۲۰:۴۸

ناموس خدا می گوید:

به صاحب خانه بگویید
قرارداد ما را تمدید کند.
شاید این بار مستاجر خوبی شویم.


سفر بی خطر

پاسخ دل‌باخته :


به روی چشم، می گویم ان شاءلله
سپاس..
۱۲ آذر ۹۳ ، ۲۲:۰۴

منشاد می گوید:

دل باصفای شما خوب می تواند دل شوره ها و دل گویه های ما را به محضر امام دل ها منتقل کند. شما را به حرمت علمدارش از این فرصت خوب استفاده کنید و عرض سلام و ادب ما را با زبان اخلاص خودت خدمت اربابمان برسان.

منشاد و تاوان هر دو آرزو دارند کشتۀ عشق اباعبدالله الحسین علیه السلام باشند.


پاسخ دل‌باخته :


نظر لطف شماست
چشم. این کمترین کاری است که برای دل آبادی های عزیز انجام دهم.
دعاگویتان خواهم بود ان شاءلله
۱۲ آذر ۹۳ ، ۲۲:۳۵

زهرا می گوید:

سلام علیکم برادر

دعاکنید در راه هدف امامان شهید شویم ...

ان شاالله با چشم دل به زیارت بروید

پاسخ دل‌باخته :


سلام و رحمت و نور
ان شاءلله که جزء یاوران حضرت صاحب باشید
با اجر شهادت
ممنونم از دعای خیرتان
۱۳ آذر ۹۳ ، ۰۰:۱۰

س ز می گوید:

سلام بزرگوار
سایت شما را از طریق سیستم امارگیر وبلاگم پیدا کردم وقتی که امدم دیدم مطلب لبخند بزن بسیجی را جزو مطالب لینک شده قرار دادید...
از شما ممنونم
اما چیزیکه باعث شد امشب برای این سایت به قول شما دل گویه بنویسم لینک کردن مطلبم نبود...
نمی دانم با چه زبانی بگویم خوشا به سعادتتان ...
باور کنید همین الان که دارم می نویسم باران گریه ام تند و تندتر شده ...
ناامید نیستم ...اما راهم نمی دهند ...
تنها تقاضایم از شما این است که انجا ما را هم دعا کنید که راهمان بدهند ...
سفر به سلامت و پربار ان شاءالله

پاسخ دل‌باخته :


سلام و رحمت خدا بر شما
سپاس از توجه و لطف شما
دعاگویتان خواهم بود
ان شاءلله با یک دعوت اسبابش را فراهم کنند.
باز هم سپاسگزارم از لطف و دعایتان
۱۳ آذر ۹۳ ، ۰۲:۱۹

نقـ طه می گوید:

شنیدن کی بود مانند دیدن !
کربلا را می گویم.
.
خوشا ب حال چشم های تان
.
از جانب ما نیز: سلام را ببر....

پاسخ دل‌باخته :


آری؛ الحق که توصیف کردنی نیست.
حامل سلامتان خواهم بود
زیارت نصیبتان شود ان شاءلله
۱۳ آذر ۹۳ ، ۰۸:۰۹

خانم معلم می گوید:

من چشم های اشکبارت را دیده ام ... من دل غصه دارت را دیده ام ... من میدانم قدم به قدم بر سر این دلت چه خواهد امد تا به بین الحرمین برسی ... من میدانم که در دل با کاروان سالار قافله ی اسیران چگونه نجوا خواهی کرد و چگونه اشک خواهی ریخت ...
کاش کنارت بودم ... کاش قدم به قدم همراهت بودم ... اما نخواستند ... حکمت خدا را نمیدانم حتما می خواست دلم بیشتر بسوزد از غم هجران ...

اگر کنار فرات رفتی ، یادت می آید که باید چه کنی؟
اگر بالای تل زینبیه ایستادی میدانی که باید چه بگویی؟
میدانی که در کوله ات چقدر دل به همراه داری مبادا اشک چشمانت روی کوله ات بریزد و سیل اشک دل ها را با خود ببرد ؟ اینها امانتند دست تو تا سلامشان را به اربابشان برسانی ...

کنار شاه نجف که رسیدی تا کمر خم شو و سلام ما را برسان و بگو هنوز غریبی یا علی ... هنوز بین این مردمان به ظاهر شیعه هم غریبی ... هنوز نمیدانند که عدل چیست ... هنوز نمیدانند این مردم که های های گریه هایت در دل شب داخل چاه از برای چه بود ؟

از خودشان بخواه به حق جدت که ما " آدم " شویم ... کمی از نور قرآن بر دلمان هم بتابد کافی است ...
بگو که دستمان را بگیرند ... بگو که دل به دلمان بدهند ... ما هم می خواهیم آدم شویم ...


نمی گویم التماس دعا که میدانم لحظه لحظه کنارت هستم و میدانم که می بینی ام و میدانی که نایب الزیاره ام هستی ...

برای اشک هایت شال سیاهم را آورده ام ...

پاسخ دل‌باخته :


...
۱۳ آذر ۹۳ ، ۱۱:۰۰

عبدالزهـــرا می گوید:

دنیا برای اهلش . . .
ما و غم تو مولا
هرکس که جا بماند،
ابن السبیل دنیاست . . .

...

التماس دعا

پاسخ دل‌باخته :


ان شاءلله که به مقصد برسید
محتاج دعاییم و دعا گو بودیم و هستیم
۱۳ آذر ۹۳ ، ۱۶:۱۵

گرا می گوید:

دیر رسیدم
اما سفرت بخیر سیدجان...

پاسخ دل‌باخته :


سلام خدا بر شما
دعاگویت خواهم بود رفیق...
۱۳ آذر ۹۳ ، ۲۱:۱۹

منیب می گوید:

بسلامتی آقا سید
التماس دعا

پاسخ دل‌باخته :


سلامت باشید. ان شاءلله قسمت شما شود. محتاج دعا هستم
۱۴ آذر ۹۳ ، ۲۳:۴۸

سَـ ـداد می گوید:

سلام حاجی جان

سلام قلب ما رو به آقا برسونین...

پاسخ دل‌باخته :


سلام بزرگوار
حامل سلام گرمتان بودم
زیارت نصیبتان
۱۶ آذر ۹۳ ، ۱۱:۲۹

ققنوس می گوید:

سید بزرگوار سلام
سلام ما رو نیز خدمت ارباب برسانید با عرض دلتنگی شدید
و یک دنیا حسرت جا ماندن
التماس دعا

پاسخ دل‌باخته :


سلام خدا بر شما
نایب الزیاره تان بودیم و در حرم ها تا یادم بود بیشتر دوستان را به اسم یاد کردم
محتاج دعای خیر خوبانم
۱۸ آذر ۹۳ ، ۰۹:۳۰

aseman می گوید:

دل من سخت ، هوای حرمت را دارد...

که بگیرم تسبیح، بنشینم یک گوشه دنج حرمت...

بشمارم یک، یک... و بگویم از دل ...

من همان عاشق ، دلخسته خونین جگرم...

پاسخ دل‌باخته :


عهد ما با لب شیرین دهنان بست خدا
ما همه بنده و این قوم خداوندانند
۲۳ آذر ۹۳ ، ۰۰:۴۴

هوالعشق می گوید:

چقدر دیر رسیدم .. کاش یادتان به ما باشد
یادش بخیر بوی سیب. چه همه دوست داشتیم کربلا بردنتان را
بعد از دو سال کربلایی شدید.خوش به سعادتتان

پاسخ دل‌باخته :


یادتان بودم، اگر قابل بوده باشم..
آری یادش بخیر، دعای دوستان بالاخره ما را کربلایی کرد..
نصیب هر ساله تان باشد کربلایش
۲۳ آذر ۹۳ ، ۰۶:۵۹

پلڪــــ شیشـہ اے می گوید:

جا ماند گان حسرت زده ...
ما بی سرو سامان نشدیم که سامان مان دهند که لایق برده شدن باشیم

زیارت تان قبول حق

پاسخ دل‌باخته :


متشکرم. ان شاءلله بزودی دعوت شوید و چشمانتان سرشار نور شود
۲۴ آذر ۹۳ ، ۱۱:۱۶

سعیده بقایی می گوید:

سلام
زیارتتان قبول
زیارت چشم ها و پاهایتان قبول باشد ان شاءالله

پاسخ دل‌باخته :


سلام علیکم
سپاس
نصیب شما شود لذت زیارت با حضور قلب ان شاءلله
۲۴ آذر ۹۳ ، ۱۳:۳۵

... گمنام می گوید:

سلام علیکم
زیارت قبول ....
آقا سید برگشتید ؟ شدید نگران بودیم نگران سلامتی شما ، کلی دعا کردیم

پاسخ دل‌باخته :


سلام خدا بر شما
بلی برگشتیم و کاش برنمی گشتیم
سپاس از لطف و دعایتان
ان شاءلله نصیب هر سالتان باشد توفیق زیارت
۲۵ آذر ۹۳ ، ۱۴:۱۶

زهرا می گوید:

سلام علیکم
زیارتتان قبول سید ...خوشابه حال چشمها و پاها و دلتان که الان اسمانی شده اند .

پاسخ دل‌باخته :


علیکم السلام و رحمة الله
قبول حق ان شاءلله و نصیب شما شود بزودی

آخر چه بگویم من از کربلا....
۲۵ آذر ۹۳ ، ۱۷:۰۱

تیام می گوید:

سلام برادر .

زیارتتان قبول .

پاسخ دل‌باخته :


علیکم السلام
سلامت باشید
قبول حق ان شاءلله
خدا توفیقاتتان را روزافزون کند.
۲۵ آذر ۹۳ ، ۲۱:۱۶

شب تاب می گوید:

انشاءالله که به سلامت برگشته اید...
انشاءالله.

پاسخ دل‌باخته :


دلم می خواست که برنگردم از آن دیار بلا
اما ارباب نمی گذارد ناسلامت برگردیم...
۲۶ آذر ۹۳ ، ۱۷:۳۹

سیده می گوید:

باسلام
سفری بامعرفت برایتان آرزومندم..

پاسخ دل‌باخته :


سلام بر شما
سپاس از دعای خیرتان
روزی تان زیرات با معرفتش شود ان شاءلله
۲۷ آذر ۹۳ ، ۱۰:۳۱

سپهرا می گوید:

سلام و نور...
حتما بهشت جایی برای جا ماندن قدم های ما نداشت ... کاش دل مانده را پس ندهند...
زیارت مقبول...

پاسخ دل‌باخته :


و سلام نام زیبای خداست
سلام خدا بر شما
ای کاش...
قبول حق باشد، همچنین از شما
ان شاءلله همگی سال بعد با آمادگی بیشتر راهی شویم
۲۸ آذر ۹۳ ، ۱۸:۱۵

حمیوث می گوید:

سلام
رهایتان نمی کنند یا شما هنوز در مستی سفرید؟
تا به حال حسرت رفتن بود. از این پس دلتنگی... همیشه دلتنگی...زیارتتان قبول.

پاسخ دل‌باخته :


سلام و رضوان خدا بر شما
هنوز مستم... اما به محض اینکه اذن دهند می نویسم گوشه ای از این طوفان عظیم را که بر قلب ما در بهشت نازل شد...
سلامت باشید. دعاگوی شما و اطفال پاک و معصومتان بودم.
۲۸ آذر ۹۳ ، ۱۹:۲۶

سیب کآل می گوید:

سلام بر سید بزرگوار

زیارتتون قبول

پاسخ دل‌باخته :


سلام و درود خدا بر شما
سلامت باشید
به حق فاطمه «سلام الله علیها» نصیب شما شود مستی زیارت ان شاءلله
۲۹ آذر ۹۳ ، ۱۸:۱۳

ری را .. می گوید:

باید از کربـــلا برگشته باشی .. تا بدانی فراق بهشت با آدم(ع) چه کرد ..

پاسخ دل‌باخته :


ولی آخر کشد ما را غم یار...
۲۹ آذر ۹۳ ، ۲۱:۱۹

عبدالزهـــرا می گوید:

بسم رب الحسین

سلام علیکم

ایام تسلیت

زیارتتان قبول

ممنون بابت دعا

ان شاء الله روزی هرساله تان باشد

التماس دعا
یا زهـــــــرا

پاسخ دل‌باخته :


علیکم السلام و رحمة الله
آجرک الله
ممنون از دعا خیرتان
من به رسم رفاقت برای همه دوستان خواستم زیارت با معرفت اربعین را
ان شاءلله که به احسن وجه روزی تان شود.
محتاج دعاییم و دعاگو
۳۰ آذر ۹۳ ، ۰۹:۰۷

سَـ ـداد می گوید:

زیارت قبول !!

پاسخ دل‌باخته :


سلامت باشید
ان شاءلله نصیبتان شود عطر سیب حرم بزودی زود
۳۰ آذر ۹۳ ، ۱۲:۴۶

دختران عفیف...پسران غیور می گوید:

قدر این خاکی که از راه حسین(ع) بر دوشتان مانده بدانید
دیدار قبول...

پاسخ دل‌باخته :


ان شاءلله که قدر بدانیم.
دارم تمام سعیم را می کنم
شما نیز دعا کنید که قادر شوم...
زائر درگاهشان شوید ان شاءلله
۳۰ آذر ۹۳ ، ۱۴:۴۶

رز می گوید:

سلام و رحمة الله
زیاراتتون قبول. خدا رو شکر که به سلامتی برگشتید.

پاسخ دل‌باخته :


سلام خدا بر شما
سلامت باشید.
قسمت شما شود ان شاءلله
ممنون از دعای خیری که بدرقه راهمان کردید.
۰۱ دی ۹۳ ، ۱۲:۰۴

مدادمغزی می گوید:

آیا شود یک روز که من هم همچین نوشته ای بنویسم....
یا حسین...
زیارت اربعین رویای ما شده...

پاسخ دل‌باخته :


الهی بحق الحسین...
ان شاءلله که بدل به واقعیت شود سال بعد
۰۱ دی ۹۳ ، ۱۴:۲۹

انار می گوید:

سلام
زیارت قبول

دیگر وقت سفرنامه خواندن است برای ما...
بسم الله

پاسخ دل‌باخته :


سلام خدا بر شما
ان شاءلله قسمت شما نیز شود بزودی زود
دعاگویتان بودیم
ان شاءلله اذن بدهند تا یکی دو روز دیگر آباد می کنید دل آباد را
۰۳ دی ۹۳ ، ۰۸:۵۴

. می گوید:

سلام بزرگوار
لااقل دو خط بنویس از آن جام شراب

پاسخ دل‌باخته :


سلام...
هنوز مستم
و چه نویسم 
که کجا بودم 
و کجا هستم...
۰۳ دی ۹۳ ، ۱۵:۲۷

سامره فصیحی مقدم می گوید:

سلام برادر

زیارتتان قبول. امیدوارم با پاهایتان همیشه در صراط مستقیم قدم بزنید...
کنجکاوم که بدانم، میان آن همه شلوغی و اینهمه مستی، کنار قبر مولایمان علی علیه السلام، فرصتی شد تا یادی از این خواهرتان هم کنید؟

یاحق

پاسخ دل‌باخته :


سلام
سپاس از دعای خیرتان
بالاخره اذن دادند که شروع کنم به نوشتن و شرح بخش کوچکی از ادراکات سفر را. گرچه بخش اعظمی از آن نه گفتنی هست نه اصلا می توان به رشته تحریر در آورد... ان شاء الله طی روزهای آینده دل آباد بروز خواهد شد.
دعاگویتان بودیم. ان شاءلله سندش را هم آپلود خواهم کرد.
۰۳ دی ۹۳ ، ۲۱:۳۸

سَـ ـداد می گوید:

ممنون آقا سید بزرگوار...

همیشه دست به دامن دعاهای زیبای شما سادات بزرگوار بودیم و هستیم...


از مطالبتون همیشه بهره مند میشم... :)

پاسخ دل‌باخته :


بزرگوارید، نظر لطفتان است. خدا یاورتان باشد.
۰۳ دی ۹۳ ، ۲۳:۴۵

شانه های درد می گوید:

نمی خواهید لذت زیارتتان را با ما جامانده ها تقسیم کنید؟
بنویس برادر بنویس

پاسخ دل‌باخته :


البته که می خواهم تمام دل آبادی ها را در مستی خود سهیم کنم
اما بشدت گرفتار کارهای جشنواره عمارم. ان شاءلله خدا بخواهد تا چند رو دیگر می نگارمش.
۰۴ دی ۹۳ ، ۱۰:۴۰

حمیوث می گوید:

من همیشه و به همه میگویم و مینویسم "بچه هایم" ولی شما اولین نفری هستید که در جواب نوشته اید"اطفال پاک و معصومتان".خنده ام گرفته از خواندنش.از به رسمیت شناخته شدنش...
سپاس از دعاهایتان. ما هم منتظر میمانیم برای خواندن یک سفرنامه مفصل از جانب شما سید بزرگوار.

پاسخ دل‌باخته :


کمترین کاری بود که از دستم برمی آمد. ان شاءلله توفیق شود بنویسم.
۰۶ دی ۹۳ ، ۱۸:۰۰

میری می گوید:

رسیدنتان از دیار آقا بخیر
زیارت قبول

پاسخ دل‌باخته :


سلامت باشید
روزی تان شود زیارت حضرتش ان شاءلله
۰۶ دی ۹۳ ، ۱۹:۵۸

من، بی تو می گوید:

زیارتتون قبول ...

پاسخ دل‌باخته :


سپاس
دعاگو بودیم
قسمت شما شود ان شاءلله
۰۷ دی ۹۳ ، ۰۸:۰۷

شاید خودم می گوید:

سلام و سعادت

...تمام پشت سر جابربن عبدلله
چه عاشقانه قدم می زنند در این راه
از اشتیاق حرم راه می شود کوتاه
هر آنکه خواهد از این جام عشق بسم الله...

زیارت قبول
انشالله که هر سال توفیق بشه

پاسخ دل‌باخته :


درود خدا بر شما
ان شاءلله
قبول حق 
و نصیب شما شود از نوع بامعرفتش.
۲۴ دی ۹۳ ، ۱۰:۲۱

ماری می گوید:

جا ماندم
جا ماندم از هر سلامی که باید می رساندم
و هر حاجتی که باید می دادم تا برسانید به حضرت ارباب
جا ماندم

پاسخ دل‌باخته :


ما در حرم ها یادمان بود که حامل سلام و دعای شما باشیم..
۲۸ دی ۹۳ ، ۰۶:۴۵

کبلایی حمید می گوید:

خیلی ها گفتند جاماندیم
ما که رفتیم
ولی هنوز هم قلبمان آنجا جامانده است . . .
پای یک موکب

پاسخ دل‌باخته :


بردیم کربلا
و نیاوردیم
هم درد را
هم دل را
۲۳ فروردين ۹۴ ، ۱۲:۴۶

سیده می گوید:

باسلام
زیارتتان قبول درگاهش باشد
گاها مطالب شمارامیخوانم و یاداشت میکنم..بخصوص دل گویه هارا..گاهی درقالب پیام کوتاه ارسال میکنم برای دوستان..
عذر تقصیر که بعضی مواردفراموش کردم نامتان را در انتهای متن بگنجانم..حلال کنید.
صلاح دید شما نوشتن نامتان در انتهای مطالب است یا گمنام ماندتان..هرطور بگویید عمل میکنم تا حق الناسی برگردنم نمانم..

پاسخ دل‌باخته :


سلام و نور
قبول حق ان شاءلله. نظر لطف شماست. موردی ندارد، هر طور که مایلید.
التماس دعا
۲۶ شهریور ۹۴ ، ۱۲:۲۳

آن ذره که به حساب ناید، مائیم... می گوید:

بسیــــــــــــــــــــــــــار زیبا و پر اندوه و حسرت...

پاسخ دل‌باخته :


سپاس
روزی تان شود ان شاءلله
۲۸ دی ۹۴ ، ۱۷:۲۵

بهاره می گوید:

کربلا :(

پاسخ دل‌باخته :


کربلا کعبه دلهاست...
۱۶ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۶:۴۷

مفرد مونث دیوانه می گوید:

سر بسته هم باشی بالاخره یه جایی کم میاری

پاسخ دل‌باخته :


جمجمه ات را به خدا بسپار

ارسال دل‌گویه ها:

بدیهی است که همه دیدگاه‌های شما خوانده شده و برای انتشارشان، ملاک‌ها و معیارهایی لحاظ می شود؛ بنابراین، برای درج دیدگاه خود، رعایت برخی چهارچوب‌های اخلاقی ضروری است:

- لطفاً دیدگاه خود را به زبان فارسی بنویسید، پیام های غیر فارسی منتشر نخواهد شد.
- پیام هایی که حاوی توهین، تهمت یا افترا، نسبت به اشخاص حقیقی و حقوقی باشد منتشر نخواهد شد.
- از ارسال دیدگاه های تبلیغاتی و یا حاوی لینک، خودداری کنید، پیام های نامرتبط با متن، تأیید نمی شوند.
- لطفاً دیدگاه‌تان تا حد امکان مربوط به همین نوشته باشد، در غیر اینصورت می‌توانید از قسمت تماس با ما استفاده نمایید.

بلاگرهای بیان لطفا برای ارسال نظر و یا رأی‌دهی به مطالب روی گزینه «وارد شوید» در کادر پایین کلیک کنید تا مجبور نشوید نام و آدرستان را مجددا بصورت دستی وارد کنید.

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی