دل آباد :: رسانه اهل دل

دل آباد، رسانه بی دل هایی ست که در به در، در پی دلدار اند.
خانه | اخبار | پیامک | کتاب | جزوه | اپلیکیشن | فیلم | صوت | ختم قرآن | عکس | گوشه‌نما | آرشیو | پیوندها | وبلاگ‌ها | همدلی در دل‌آباد
درباره ما | تماس با ما


امروز
یکی دیگر از روزهای خوب خداست


انت المولا و انا العبد..


| ارسال در «دل‌نوشت» توسط دل‌باخته .. ، در ساعت ۱۳:۵۶ روز يكشنبه ۲۱ شهریور ۹۵ |


انت المولا و انا العبد

فکر سفر به سرمان زده بود. هوس کرده بودیم که قدری دور شویم از اینجا. آن کشتی را انتخاب کردیم که همه می گفتند، ناخدایش بهترین و کشتی اش مطمئن ترین است. آسمان صاف بود و آبی. همه چیز خوب پیش می رفت تا لذت یک سفر شیرین و هیجانی را تجربه کنیم. دیگر وقت سفر رسیده بود. همگی منتظر بودیم که حرکت کنیم. با فرمان ناخدا و با اشاره دست او سوار کشتی شدیم. کشتی راه افتاد و ما دل توی دلمان نبود؛ بس که به لحظه رسیدن کشتی به ساحل فکر می کردیم. خدا خدا می کردیم تا به مقصد معین خود در آن سوی آب ها برسیم. دلمان قرص بود که کشتی مان بهترین و ناخدایمان مطمئن ترین است. ما از روی جهل، سرنوشت خویش را در دریای متلاطم زندگی، سپرده بودیم دست ناخدا. در میانه دریا و در موسم طوفان، کشتی که به صخره خورد؛ آن وقت بود که فهمیدیم در بیچارگی و وحشت، بین ما و آن ناخدای بی خدای نا مطمئن، تفاوتی نیست. آن وقت بود که شیرفهم شدیم که ناخدا هیچ کاره است و همه کاره خداست. همانجا بود که فهمیدیم اشتباهی سوار شده ایم و این راه اشتباهی که ناخدا انتخاب کرده بود، مقصدش ناکجا آباد بود. اما دیگر برای فهمیدن خیلی دیر شده بود. 

 

دست قضای روزگار، جای رسیدن به ناکجا آباد، داشت ما را در دل دریای ناکجا غرق می کرد. آن وقت دیگر جای فریاد زدن نام ناخدای نامطمئن، نام خدا را به زبان آوردیم. و این تمام آنچه بود که بر سرمان آمد. و حال و روزمان این شد که هست و آن شد که نیست. که هم دنیا را باختیم و هم آخرت را. هم به لذت نرسیدیم و هم طاعت از کف‌مان رفت. طوفان زده و کشتی شکسته شدیم و مشتمان وا شد و رسوا شدیم. نفرین به ناخدایی که ما را از خدا، جدا کرد. لعنت به ناکجا آبادی که ما را از خانه و کاشانه مولایمان دور کرد. شرم باد بر آنکه ما را از سر سفره بی رنگ خدا راند و به سر سفره رنگارنگ خود فرا خواند. ولی تو می دانی که ما هر کجا که برویم و هر چقدر هم که دور شویم، باز هم برمی گردیم سر خانه اولمان. ما را از تو راه فراری نیست. ما تنها در مأوای امن توست که پر از اطمینانیم. دور از تو هر کجا که قرار بگیریم، باز بی قراریم. غیر از آغوش مهربانی تو در هیچ کجا آرامش یافت می نشود.

 

عبدیم و تو مولای مایی. بنده هر چه بی ملاحظه باشد و کوچه گرد شود و در خانه کس و ناکس به گدایی بیفتد، بر مولاست که یا خود برود دنبال او یا کسی را بفرستد دنبالش تا برگرداند آن عبد عاصی را. تا بیش از این آبروریزی نکند و برای مولایش موجب کسر شأن نشود. نکند همه جا پر شود و جار بزنند که این غلام درگاه فلان جا و عبد فلانی ست که در کوچه ها کاسه گدایی دست گرفته و به دریوزگی افتاده است. ما عاصی، ما بی آبرو، ما جاهل، ما قاصر، ما ناشکر، ما نمک نشناس. اما تو رئوف، تو رحیم، تو کریم، تو ستار، تو غفار. از عاصی، انتظاری جز عصیان نیست. ولیکن تو رئوف و رحیم و غفاری. از تو غیر تغافل و عفو و بخشایش انتظار دیگری نمی رود. گردنمان از مو باریک تر است. ما را ببخش که در دایره عفو تو گر نگنجیم، دیگر آب خوش از گلویمان پایین نمی رود. باور کن که ما نیز از این همه سرکشی خسته شدیم، اما از سر شرمندگی و خجالت رویمان نمی شد به سر خانه اول - که همان سر منزل مقصود است- برگردیم. 

 

می ترسیدیم از آن لحظه ای که با تو چشم در چشم می شویم. آخر از شرم و خجالت آب می شدیم از اینکه در آن لحظه، از روی تأسف اگر سری تکان می دادی. شاید از ترس این ها بود که رفتیم و پشت سرمان را نگاه نکردیم. اما باور کن، غلط زیادی کردیم. یا خودت بیا یا قاصدی بفرست دنبالمان، که دستمان را بگیرد. هر که نداند تو که می دانی. به چهارده آئینه نور قسم که کر هستیم و کور. می بینیم اما بینا نیستیم، می شنویم اما شنوا نیستیم. کسی که در روز نبیند، در شب نخواهد دید. کسی که فریاد را نشنود، نجوا را نخواهد شنید. سواد داریم، اما بس که «لا تنفع» است بی‌سوادیم. کسی که خواندن بلد نیست، روخوانی نمی‌داند. و آنکه نمی تواند از رو بخواند، انتظار روانخوانی از او بی‌جاست.

 

ما از بس خیال حساب‎گر بودن برمان داشت، همیشه از کاروان جا مانده ایم. سر امتحان ها غیبت کردیم، بس که توهم دانایی اسیرمان کرد هر بار. همیشه سر بزنگاه، از مهلکه در رفته ایم و از بی لیلاقتی، قدر لیلة القدر را ندانستیم. ما یک عمر فراری بوده ایم و مثل فراری ها زندگی کرده ایم. در «لیلة الرغائب» گرچه غایب بودیم، حال «عرفه» آمده است و تائب آمده ایم. ما از سایه «خود» هم ترسان و از پژواک صدای «خود» نیز لرزانیم. در عرفه، ما را عارف به «خود» گردان، تا اهل معروف شویم و بی تعارف، به مجلس خودی ها راه پیدا کنیم، تا مگر خود تو را بشناسیم. ای کریم ِ رحیم ِ عظیم؛ روی ما را زمین نینداز و آبروی ما را بخر.

 

دو فردای دیگر قربان است و ما خوب می دانیم که مثل گوسفند سرمان را انداختیم پایین و رفتیم و در هر چمن زاری که دیدیم، چریدیم. کمک کن تا نفس چموشمان را قربانی کنیم، قبل از آنکه این نفس چموش، دنیا و آخرتمان را در برابر دیدگانمان قربانی کند. قسم به روز «دحو»، بیا و باز از در لطف و احسان خود، گناهان از روی عمد و سهو ما را از پرونده اعمالمان محو کن. ما فردا همه دردهایمان را می آوریم، تو هم بیا و مردانگی کن و دردمان را دوا کن. بدجور مریضی لاعلاجی گرفته ایم، سرطانی شدیم. به تو نگوییم به که بگوییم. چرا که سرطانی های جواب شده را، فقط معجزه تو دوا می کند، نه هیچ طبیب حاذق دیگری. طبیبا بیا که نازت خریدار دارد. قول می دهیم که بار آخرمان باشد. باور کن از آنچه که بودیم و هستیم پشیمانیم. اصلا ای کاش پایمان می شکست که بی تذکره ی تو عزم سفر نکرده بودیم و بی یاد تو، برای رسیدن به ناکجا آباد راه نمی افتادیم.

 

آری قبول داریم که بدیم اما از خدایی شما چیزی کم نمی شود که به فریادمان برسی. خوب ها همیشه خریدار دارند و بدها اما همیشه باد می کنند و هیچکس نمی خردشان. به این دل خسته و شکسته رحمی کن. پناهمان بده، که هر کسی غیر از شما، در مقابل نام بدها، از نخستین روز دبستان، ضربدر زد. ما را کسی جز تو نمی خواند و کسی جز تو ما را از خود نمی داند. اعتراف می کنیم که بنجلیم و در بازار روزگار با همه ارزانی مان اما خرید ما برایت گران تمام می شود. در کوی و بزرن ها آبرویت را برده ایم و هر روز برایت هزینه تراشیدیم. اما هر چه باشد باز صاحب ما تو هستی. از قدیم هم گفته اند: مال بد بیخ ریش صاحبش است. تو از رگ گردن به ما نزدیک تری و ما بیخ ریش توییم. ما را بردار از روی خاک، هیچ کس خریدار ما نخواهد بود.

 

دامن مان از فرط افتادن در لجن زار گناه، راه راه شده. دست ما و دامن تو. دامن مان را بتکان، که توی جوی لجن افتاده ایم. هر چه رفتیم و زمین خوردیم، هیچکس دست مان را نگرفت. آخر مگر ما صاحب نداریم؟ تا کی باید چون طفل زمین خورده، بگرییم که دستی بیاید و دستگیرمان شود؟ بیا دست ما را بگیر و ما را با خود ببر. ما را دور نینداز که دیگر کسی ما را نخواهد خرید. نگذار در حسرت ای کاش ها بمانیم. قسم می خوریم که هنوز در قصه های ما، «یکی» هست و جز «او» کسی نیست. باور کن «یکی بود» و غیر از او «هیچکس نبود» دل هایمان را.

 

از شما که پنهان نیست؛ زیر این گنبد کبود، دارد باران سختی می بارد. باور کن خود را به «موش مردگی» نزدیم. حسابی خیس شده ایم، بس که زمین و آسمان روی سرمان باریده و ما درتمام این مدت، بی چتر بودیم. چاره ی بی سر و سامانی مان کاشانه توست، آخر سرای تو خانه اول و آخر ماست. هیچ کجا خانه خود آدم نمی شود. درد بی درمان ما را فقط تو می دانی. وقتی سازنده تویی، از احوال ساخته ات بهتر از هر کس دیگری خبر داری. باران خیلی شدید است. ببین بی خانمانی و بی سایه بانی مان را. تق تق تق! منم، درو باز کنید! کجایید شما؟ کلی پشت در ایستادم و در می زنم! کسی خانه نیست؟! من باز هم برگشتم...

نظرات تأیید شده: (۱۲۷)                                   واکنش‌ها : موافقین ۴ مخالفین ۰

او

توبه

خدا

دل نوشت

دل نوشته

روز عرفه

سفینة النجاة

عرفه

متن ادبی

مناجات

ناخدا

۰۳ آبان ۹۱

نظرات  (۱۲۷)

۰۳ آبان ۹۱ ، ۰۱:۱۳

سیده زهرا اسلامی می گوید:

به احترام تمام لحظات خوبی که هرگز اتفاق نیفتادند

چند لحظه چشمانمان را ببندیم
۰۳ آبان ۹۱ ، ۰۱:۲۹

... می گوید:

سلام .. اجازه میدین لینکتون کنم؟


سلام بر شما
لینک کردن لیاقت می خاهد، نه اجازه؛
اگر فکر می کنید وبلاگ بنده لیاقت دارد، ایرادی ندارد.
۰۳ آبان ۹۱ ، ۰۱:۵۹

امیرحسین می گوید:

سلامت را نمی خواهند پاسخ گفت
سرها در گریبان است...
۰۳ آبان ۹۱ ، ۰۱:۵۹

Mohammad می گوید:

سلام
خسته نباشید همسنگر
اجرتان با امام حسن(ع)
به ماهم سر بزنید
یا حق
۰۳ آبان ۹۱ ، ۰۲:۱۲

نجوای پاورچین(اشرفی) می گوید:

سلام بر اولاد فاطمه الزهرا س سید جان
۰۳ آبان ۹۱ ، ۰۲:۲۶

حانیه می گوید:

واقعا چه حکمتیست؟
۰۳ آبان ۹۱ ، ۰۲:۲۷

اراکی می گوید:

انسان ها
به آسمان احترام می گذارند
چون هنوز

برایشان دست نیافتی ست.
۰۳ آبان ۹۱ ، ۰۲:۲۸

اراکی می گوید:

دلم گرفته از این شهر
که آدم هایش همچون هوا
تاپایدارند...
گاهی آنقدر پاک که باورت نمی شود
گاهی آن چنان آلوده که نفست می گیرد!
۰۳ آبان ۹۱ ، ۰۴:۰۷

السلام علیک یا فاطمه الزهرا می گوید:

سلام
التماس دعا
یاعلی...
۰۳ آبان ۹۱ ، ۰۵:۵۲

کربلایی می گوید:

کجاست آن نوجوان بسیجی که در لبیک به فرمان رهبر و امامش جان را به بازی گرفت و راهی میدان مین شد؟ ولی ناگهان همه دیدند قدمهای رزمنده نوجوان از حرکت ایستاد و پوتین ها را از پای در آورد و به سمت میدان مین شروع به حرکت کرد، فرمانده سوال کرد قاسم چرا این کار را کردی؟ نوجوان با صدای آهسته گفت میدانم که ما تحریمیم و در انبار تدارکات پوتین به قدر کافی وجود ندارد، پس بگذارید اموال بیت المال در میدان مین همراه با پاهای من تکه تکه نشود! تا شاید امام امت از نبود امکانات کمتر غصه بخورد.

در پیوندهای روزانه لینک شدید
۰۳ آبان ۹۱ ، ۰۹:۳۳

ناصر می گوید:

سلام
بسیار تاثیر گذار بود. امیدوارم واصل شوی .
موفق باشید التماس دعا
۰۳ آبان ۹۱ ، ۱۰:۱۱

سر-زمین می گوید:

نفرین به ناخدایی که ما را از خدا، جدا کرد...
۰۳ آبان ۹۱ ، ۱۰:۲۶

فریاد فداییان رهبر می گوید:

راستی مولا جان دیگر فریادهایمان از گلو شنیده نمی شود اگر گوشه چشمی نظر افکنی سراپا فریادیم.
عالی بود . خدا خیرتان دهد. دعایمان کنید.
۰۳ آبان ۹۱ ، ۱۱:۰۵

قاصدک می گوید:

وقتی که دیگر نبود
من به بودنش نیازمند شدم
وقتی که دیگر رفت
من به انتظار آمدنش نشستم
وقتی که دیگر نمی توانست مرا دوست بدارد
من او را دوست داشتم
وقتی که او تمام کرد
من شروع کردم
وقتی که او تمام شد
من آغاز کردم
چه سخت است تنها متولد شدن
مثل تنها زندگی کردن است
مثل تنها...

شریعتی
۰۳ آبان ۹۱ ، ۱۱:۱۸

دختر مسلمان می گوید:

http://razizadeh.ir/page/nava-Speech
سلام ...
خدا قوت ...
این لینک سخنرانی ها خطا داره
و من الله التوفیق...
۰۳ آبان ۹۱ ، ۱۱:۱۹

مسافر می گوید:

سلام
خدایی خدا غریبه...
مسافر وار به هر کجا سرزیدم
جز در خانه خدا
التماس دعا
۰۳ آبان ۹۱ ، ۱۱:۵۸

شهرزاد می گوید:

سلام اقای سید محمد رضی زاده.
خواهش می کنم منو کمک کنید تنها کسی که می تونه تو این ضمینه کمکم کنه شمایید.خواهش می کنم منو راهنمایی کنید من قراره درباره موضوع مذهبی بنویسم اما نمی دونم از چی و از کجا شروع کنم . منظور از داستان مذهبی مثل همین پست بسیار زیباتون



سلام برشما
در پاسخ به کامنت شما باید عرض کنم که:
من نمی دانم چه کمکی از دست من ساخته است. اما آنچه که می توانم اجمالی در رابطه با درخاستتان عرض کنم این است که بهترین کسی که می تواند به شما کمک کند خود شما هستید. برای نوشتن، بهترین راه خوب نوشتن، خود ِ «نوشتن» است؛ یعنی نوشتن و نوشتن و نوشتن. تا اینکه قلم انسان روان شود و بتواند در رابطه با پدیده ها و موضوعات و حوادث مختلف بنویسد و منظور و مفهوم خود را در قالب تمثیل و داستان و کنایه به مخاطب القاء کند.
و البته در کنار همه این ها مهم ترین چیز مطالعه است. این ها را اگر دریابید، آنوقت تازه به خط شروع نزدیک می شوید.

در نوشتن، مذهبی نوشتن و غیر مذهبی که برای نویسنده ملاک نیست، مهم این است که نویسنده اثر بتواند منظور و مفهوم ذهنی خود را به مخاطب انتقال داده و آرمان خود را القاء کند به خاننده. حال می خاهد، مذهبی بوده باشد یا غیر مذهبی.

بخانید و بنویسید.
موفق و سربلند باشد ان شاءلله.
یا علی
۰۳ آبان ۹۱ ، ۱۲:۴۶

هیوا می گوید:

سلام دوست عزیز
واقعا لذت بردم خیلی بر محتوا و بر معنی نوشتی
نفرین به ناخدایی که ما را از خدا، جدا کرد. لعنت به ناکجا آبادی که ما را از خانه و کاشانه مولایمان دور کرد. شرم باد بر آنکه ما را از سر سفره بی رنگ خدا راند و به سر سفره رنگارنگ خود فرا خاند. ما هر جا برویم و هر چقدر دور شویم، باز هم برمی گردیم سر خانه اولمان.
این همان دلیل رفتن است که برسیدی ؛ چه حکمتی ست که مرداب ماندنی ست وهرکس
که مثل چشمه زلال است، فکر رفتن از اینجاست...
۰۳ آبان ۹۱ ، ۱۲:۵۱

الهام می گوید:

زیبا ترین عشق عشق خدا به بنده هاشه.
۰۳ آبان ۹۱ ، ۲۱:۴۰

دلتنگ شش گوشه می گوید:

سلام...
وبتون خیلی زیباست....
یاعلی
۰۳ آبان ۹۱ ، ۲۱:۴۵

بزرگ می گوید:

زندگی برای کسانی که مال حروم خور نیستند خیلی سخت شده
۰۳ آبان ۹۱ ، ۲۲:۱۸

نغمه می گوید:

گاهی بیا و لحظه‌ای بمان دستی به روی شانه‌ ی من بگذار ..
تا از فراز ماندنت این سطرهای در هم و برهم این تلخ نوشته هایم ..
و این شعرهای مبهم و خط خورده‌ی مرا در دفترم بخوانی ..
تا سطرهای تار روشن شوند تا من قلم به دست تو بسپارم .. موفق باشی
۰۳ آبان ۹۱ ، ۲۲:۲۳

سید یاسر می گوید:

سفینة النجاة
۰۳ آبان ۹۱ ، ۲۲:۳۷

ندای او می گوید:

زیبا بود
خدا قوت.
۰۳ آبان ۹۱ ، ۲۲:۳۸

هیوا می گوید:

بنده خویشم خوان که به شاهی برسم
مگسی را که تو پرواز دهى شاهین است..
سلام آقاسید
دعامون کنید ..
یا زهرا
۰۳ آبان ۹۱ ، ۲۲:۴۰

هیوا می گوید:

این روزها مسلم ........
۰۳ آبان ۹۱ ، ۲۳:۱۷

ماری می گوید:

‌سلام آقا سید

قلم شما ستودن نیاز ندارد. حرفهایی هم که از دل بر می آید بخواهی نخواهی بر دل می نشیند آرام و بی صدا و ... بارانی ....
ما را نیز به دعاهایت میهمان کن
پیشاپیش عیدت مبارک
۰۳ آبان ۹۱ ، ۲۳:۲۲

کوچه مهتاب می گوید:

مُسلم دلش رو تو مُشت حسین (ع) گذاشت و رفت کوفه ، دیگه دلی نداشت که تو غربت کوفه بگیره و تنگ بشه..
اگر " مُسلمیم " چرا تسلیم نیستیم؟
اگر دل دادیم چرا بی دل نیستیم ؟
۰۳ آبان ۹۱ ، ۲۳:۳۰

مهدی می گوید:

تمام آرزوها آرزوی هستند برای بدست آوردن چیز دیگر که قدرت عنوان کردنش را نداریم از جمله پرواز
۰۳ آبان ۹۱ ، ۲۳:۳۹

باران می گوید:

اما باور کن غلط کردیم ....
۰۴ آبان ۹۱ ، ۰۹:۳۳

وجدان می گوید:

خیلی قشنگ بود شبیه حرف دلی بود که ناگفته مانده بود خودتون این مطالب رو می نویسید؟؟؟ خیلی قلم زیبایی دارید
شما رو لینک کردم
۰۴ آبان ۹۱ ، ۱۱:۵۱

سحر می گوید:

چه جوری اینقدر به رحمان بودن خدا مطمئنید؟
مگه دیدیش؟
میتونی قانعم کنی که خدا هست
از بی خدایی دارم دیوونه میشم
همه ما نیاز داریم به اینکه یکی باشه
میتونی قانعم کنی که خدا رو نساختیم
که هست



سلام و رحمت خدا بر شما
سوالی در کامنت خود پرسید و بنده در جوابتان سوالی می پرسم و آن اینکه؛
شما می توانی بنده را قانع کنی که خدا نیست؟

ما انسان ها تا یک کالا می بینیم و محو تماشایش می شویم، می پرسیم که این کالا را کدام شرکت تولید کرده؟
آنوقت عالم هستی و جهان به این پهناوری و دریا ها و کوه ها و جنگل ها و انسان ها و حیوانات و سایر منسوبین به زعم شما بر اثر یک اتفاق بوجود آمده اند؟

ما تا کودکی گم شده می بینیم، از قبل از هر چیزی می پرسیم پدر و مادرت کیست؟ کجا بودی؟ از کجا آمدی؟

حال اگر شما بر اثر بازیگوشی و سر به هوا بودن، پدر و مادر خود را گم کنید و آنقدر دور شوید که آنان را فراموش کنید؛ آنقدر که بروید و دیگر پشت سرتان را نگاه نکنید؛ آنوقت شمایی که به دست خودتان، خود را گم و گور کرده اید، می توانید ادعا کنید که چون گم شده اید و فراموش کرده اید همه چیز را و پیدا نمی کنید خانواده خود را، یعنی که پدر و مادری نداشته و ندارید؟!

گیرم که گاهی پدر ما بر اثر خطایی که از ما سر زده، یک سیلی آبدار به ما زد؛ آنوقت ما این حق را داریم که عاطفه پدر را زیر سوال ببریم و با ظالم خاندن او و بی پدر خاندن خودمان، آبروی او را ببریم؟
۰۴ آبان ۹۱ ، ۱۱:۵۵

باران می گوید:

روز عرفه، روز نیایش و روز بارش چشم های خاکیان بر شما آسمانیان مبارک باد و

التماس دعا در لحظات قشنگ خلوتتان...
۰۴ آبان ۹۱ ، ۱۵:۲۹

توسن اشراق می گوید:

خدایا ...
من اگر تو را نداشتم...

به آغوش که دل خوش میکردم

استفاده بردم ...

*****
بیایید فردا برای هم دعا کنیم ...
۰۴ آبان ۹۱ ، ۱۵:۳۷

مهاجر می گوید:

خدای ما یکی بــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــود
۰۴ آبان ۹۱ ، ۱۶:۰۸

معصومه می گوید:

به امید اینکه بتونیم لیاقت بودن زیر بارون رحمت و الطاف الهی رو داشته باشیم....
۰۴ آبان ۹۱ ، ۱۶:۱۸

فاطمه(یاس) می گوید:

چون خدا طالب گدا شد باز
در رحمت به روی ما شد باز
بنده شرمند خدا شد باز
او خریدار اشک ما شد باز
خبر آمد گناه می بخشم
کوه عصیان به کاه می بخشم
روز الطاف کبریا عرفه
مژده بخشش و عطا عرفه
روز مهمانی خدا عرفه
السلام علیک یا عرفه
من از ماه تو به جا ماندم
بنده ای دور از خدا ماندم
۰۴ آبان ۹۱ ، ۱۸:۴۳

- خط ِ تیره - می گوید:

اینجا بست شیخ طوسی / کافی نت حرم ...
دو رکعت نماز زیارت ِ گوهرشادی به نیابت از همه بچه های الرحمن ...
دعاگویم و ملتمس دعا در دعای عرفه ...
۰۴ آبان ۹۱ ، ۱۸:۵۹

گلسا می گوید:

سلام
یه بار دیگه هم اومده بوم اینجا ولی خوب نفهمیده بودمش !
اما این بار دلمو برد ...
ممنون که یادآوری می کنید مکان های خوب رو، مطالب خوب رو ، حالو هوای خوب رو ، آدم های خوب رو و و و ... خوبی ها رو ...
دعا واسه این بنده ی حقیر رو فراموش نکنید ...
اگه خدا بخواد فردا توی حرم جبران می کنم واستون ...
۰۴ آبان ۹۱ ، ۱۹:۱۲

زهرا می گوید:

وبلاگ خوبی داری فکر نمی کردم اینقدر بیننده داشته باشه
۰۴ آبان ۹۱ ، ۱۹:۱۳

دلتنگ شش گوشه می گوید:

به به به به
۰۴ آبان ۹۱ ، ۱۹:۱۵

سیدعبدالله عابدین مطلق می گوید:

سلام همسنگر
خداقوت
خسته نباشید
وب جالبی دارید به خصوص مطالبتان
اگر ما رو قابل دونستید به وبم سربزنید
نظر فراموش نشه

بازم به وبتان سرخواهم زد به شرطی که به وبم سربزنید
۰۴ آبان ۹۱ ، ۱۹:۵۰

العبد می گوید:

انــــگار تمام شهر تســـــخیر شده ، بنگاهِ فروش غــل و زنجیر شده
از چهار طرف حرمله ها می آیند ، بازار، پر از نیزه و شمشیر شده
میا به کوفه حســــــین جان
شهادت حضرت مسلم بن عقیل (علیه السلام) سفیر سید الشهداء (علیه السلام ) تسلیت ...
ممنون از مطالب زیباتون ... یا علی
۰۴ آبان ۹۱ ، ۱۹:۵۲

امیــــــر می گوید:

سلام
زیبا نوشتی
یاعلی
۰۴ آبان ۹۱ ، ۲۰:۰۷

بهروز می گوید:

سلام دوست عزیز
این روزهاوشبها ازشما التماس دعادارم

خصوصا دردعای عرفه
التماس دعا
اللهم اجعلنامن حجاج بیتک الحرام فی عامی هذا وفی کل عام
۰۴ آبان ۹۱ ، ۲۰:۱۰

مریم می گوید:

سلام . خسته نباشید
الهى بى پناهان را پناهى
به سوى خسته حالان کن نگاهى
مرا شرح پریشانى چه حاجت
که بر حال پریشانم گواهى
این روزهای با عظمت ما رو هم دعا کنید
التماس دعا
۰۴ آبان ۹۱ ، ۲۰:۱۷

نگار می گوید:

سلام
عالی بود اشک من رو که در آوردین با این متن زیبا
موفق باشید و پایدار
یا حق
۰۴ آبان ۹۱ ، ۲۰:۲۱

سبحان الله می گوید:

خدایا! هدایتم کن، زیرا می‌دانم که گمراهی چه بلای خطرناکی است.

خدایا! هدایتم کن که ظلم نکنم، زیرا می‌دانم که ظلم چه گناه نابخشودنی ا‌ست.

خدایا! نگذار دروغ بگویم، زیرا دروغ ظلم کثیفی است.

خدایا! محتاجم نکن که تهمت به کسی بزنم، زیرا تهمت خیانت ظالمانه‌ای است.

خدایا! ارشادم کن که بی‌انصافی نکنم، زیرا کسی که انصاف ندارد شرف ندارد.

خدایا! راهنمایم باش تا حق کسی را ضایع نکنم، که بی‌احترامی به یک انسان همانا کفر خدای بزرگ است.

خدایا! مرا از بلای غرور و خودخواهی نجات ده تا حقایق وجود را ببینم و جمال زیبای تو را مشاهده کنم.

خدایا! پستی و ناپایداری روزگار را همیشه در نظرم جلوه گر ساز تا فریب زرق و برق عالم خاکی مرا از یاد تو دور نکند.

خدایا! من کوچکم، ضعیفم و ناچیزم، پرکاهی در مقابل طوفان‌ها هستم؛ به من دیده‌ای عبرت‌بین ده تا ناچیزی خود را ببینم و عظمت و جلال تو را براستی بفهمم و به درستی تدبیر کنم.

خدایا! دلم از ظلم و ستم گرفته است؛ تو را به عدالتت سوگند می‌دهم که مرا در زمره ستمگران و ظالمان قرار نده.

خدایا! می‌خواهم فقیری بی‌نیاز باشم که جاذبه‌های مادی زندگی مرا از زیبایی عظمت تو غافل نگرداند.

خدایا! خوش دارم گمنام و تنها باشم تا در غوغای کشمکش‌های پوچ مدفون نشوم.

خدایا! دردمندم، روحم از شدت درد می‌سوزد، قلبم می‌جوشد، احساسم شعله می‌کشد و بند بند وجودم از شدت درد صیحه می‌زند؛ تو مرا در بستر مرگ آرامش بخش.

خدایا! خسته شده‌ام ، پیر شده‌ام، دل شکسته‌ام، ناامیدم و دیگر آرزویی ندارم. احساس می‌کنم که این دنیا دیگر جای من نیست، با همه وداع می‌کنم و می‌خواهم با خدای خود تنها باشم.

خدایا! خدایا! به سوی تو می‌آیم ، از عالم و عالمیان می‌گریزم، تو مرا در جوار رحمتت سکنی ده.

............................"شهید دکتر مصطفی چمران"
سلام
واسم جالب بود روش نوشتن و املای نوشتنتون احسنت
۰۴ آبان ۹۱ ، ۲۰:۲۲

پاتوق می گوید:

خدایا من اگر بد کنم تورا بنده های خوب بسیار است.تو اگر مدارا نکنی مرا خدای دیگری کجاست...
۰۴ آبان ۹۱ ، ۲۱:۵۰

عاشقان مهدی می گوید:

روز عرفه ، روز نیایش و روز بارش چشم های خاکیان بر شما آسمانیان مبارک باد و التماس دعا در لحظات قشنگ خلوتتان
۰۴ آبان ۹۱ ، ۲۱:۵۰

امین می گوید:

ما منتظران لحظه دیداریم
از عطر گل محمدی سرشاریم

این حرمت و عزّت و سر افرازی را
از حُرمت انتظار مهدی داریم

اللهم عجل لولیک الفرج
سلام
مقاله جالبی بود موفق و ولایت مدار باشید التماس دعای ظهور
۰۴ آبان ۹۱ ، ۲۱:۵۲

امیرحسین می گوید:

سلام سید جان
گرسخن ازدل بر آید،لاجرم بر دل نشیند
دلم رو میزون کرد این نوشته ی زیبا و دلنشینت.
اختیار از دست دادم و دلنوشته رو در وبلاگ صدایار کپی کردم
آقاسید راضی به انتشار مطلبت باش

این روزها حضرت مسلم در کوفه مشغول شناسایی منطقه بود که . . .
وای خدااااااا . . .

خداقبول کنه ان شاءالله
التماس دعا
یاعلی
۰۴ آبان ۹۱ ، ۲۱:۵۶

سیب گلاب می گوید:

سلام.فکرکنم نظر دیروزم ثبت نشده البته فکرکنم همون لحظه در حال بارگذاری مطلب بودید چون امروز که دوباره خوندم قسمتای انتهایی اضافه شده بود..خیلی نوشته قشنگی بود به خصوص ما را بردار از روی خاک، هیچ کس خریدار ما نخاهد بود.بد جور راه گم کردم
۰۴ آبان ۹۱ ، ۲۱:۵۸

Dr.khosravipour می گوید:

با سلام
خواستم بپرسم میتونم از مطالب وبلاگتون توی وبلاگ بسیج دانشگاهمون استفاده کنم؟؟؟؟؟؟؟؟؟
۰۴ آبان ۹۱ ، ۲۲:۱۸

جامانده می گوید:

سلام
روز عرفه ، برای جامانده هایی چون من هم دعا کنید ...
۰۴ آبان ۹۱ ، ۲۲:۵۷

تسنیم می گوید:

سلام ماشاءالله به این قلم
۰۴ آبان ۹۱ ، ۲۳:۲۸

بنده خدایش است می گوید:

اتاق م
چارچوب ساده ای دارد برای ِ فکر کردن ..

اینجا،
چارچوب ساده ای دارد برای ِ از دل نوشتن ..

اما
خود ِ من در هیچ چاچوبی نمی گنجم.
شاید فردا بتوانیم یک چارچوب برای ِ خودمان درست کنیم، سخت و محکم ..

فردا باید » خدا را بوسید .

دعا
۰۴ آبان ۹۱ ، ۲۳:۵۶

تنهای تنها می گوید:

خیلی زیبا
اول گفتم چقدر طولانیه حال ندارم بخونم .بعد پاراگراف آخر رو خوندم و آمدم به سمت بالا تا پاراگراف اول .
اشک مهمان چشمانم شد و بدون پلک زدن می ریخت .
خوش به حالتان و خوش به حال ...
۰۵ آبان ۹۱ ، ۰۱:۱۳

ریحانه می گوید:

عید قربان ، پر شکوهترین ایثار و زیباترین جلوه ی تعبد در برابر خالق یکتا بر شما مبارک.
۰۵ آبان ۹۱ ، ۰۱:۴۱

هم نفس می گوید:

سلام
الحق که عالیه
واقغا خسته نباشید
۰۵ آبان ۹۱ ، ۰۲:۰۰

هدایت می گوید:

کاش می شد بنده ی خوبی برا خدا باشیم
۰۵ آبان ۹۱ ، ۰۲:۰۳

علی می گوید:

الهم عجل الولیک الفرج
۰۵ آبان ۹۱ ، ۰۶:۳۶

محمد می گوید:

ممنون از شما
۰۵ آبان ۹۱ ، ۰۸:۳۸

آفاق می گوید:

با سلام
متن عالی و پر مفهومی بود . احساسات قشنگی دارین و همین طور قلم زیبایی . اسم وبسایتتونم واقعا زیباست . احساسیه که منم درگیرشم .
امیدوارم همیشه در پناه الله از متقین باشید .
برای من هم دعا کنید که خیلی محتاج دعام .
۰۵ آبان ۹۱ ، ۱۲:۱۲

سرباز گمنام ولایت می گوید:

سلام همسنگر عیدتون مبارک
با مگر نمی بینید... وتا ابد شرمنده ام به روزم
یاحسین
۰۵ آبان ۹۱ ، ۱۲:۱۲

پرنیا می گوید:

سلام
عیدتون مبارک
۰۵ آبان ۹۱ ، ۱۲:۴۳

آهسته عاشق می شوم می گوید:

الهی مقدر فرما آنچه در این عید ذبح میشود،منیت من باشد به پای ربانیت تو
عیدتان عید باد
.
.
.
التماس نور
۰۵ آبان ۹۱ ، ۱۳:۳۱

بیـ ـدل می گوید:

این حرف ها .. بغض گیر کرده در گلوی ما را شکست ..


برقرار باشید
۰۵ آبان ۹۱ ، ۱۴:۰۸

سحر می گوید:

شما با استدلال استنتاجی به خدا رسیدین
استدلالی که با یه برهان خلف از هم می پاشه


و البته شما با کدام استدلال خدا را رد کردید؟
۰۵ آبان ۹۱ ، ۱۴:۱۷

زیبا می گوید:

دنیا زنگ تفریح نیست ساعت بعد حساب داریم..
۰۵ آبان ۹۱ ، ۱۴:۲۵

راضیه می گوید:

و خدا را در شکستن اراده ها دیدم؛ خود را خط می زنم، تا هر چه هست خدا باشد. همین که خدا هست،کافیست. (خیلی زیبا بود)
امیدوارم شما ازون آدمایی نباشید که حتی نصف حرفاتونم عمل نمیکنید!


سپاس از لطف شما
من اگر به یک چندم حرف ها عمل می کردم که عبد صالح خدا بودم.
که نیستم و اما با تمام بدی ها و زشتی ها و گناهانم آنچه که حرف دلم هست می نویسم، امیدمان این است که شاید کسی به «من قال» اهمیتی ندهد و به «ما قال» عمل کند.
ان شاءلله
۰۵ آبان ۹۱ ، ۱۴:۵۹

هانیه می گوید:

خوشبحالت.التماس دعا
۰۵ آبان ۹۱ ، ۱۵:۱۷

مرتضی .ت می گوید:

سلام
میشود خدا را بوسید
آری میشود خدا را بوسید
ولی ... اول باید خدا را یافت...
او خود نشانی اش را به ما داده است...
نزدیک ترین جا خانه ی دل ماست...
آری او آنجاست...
برای دیدن نور باید غبارها را زدود...
جای دیگرش عشق به اولیاء الله ست...
و بوسه بر دستان پدر و مادرست...
همه ی شما خوبان را دوست دارم،
به من سربزنید،
خدانگهدارتان
۰۵ آبان ۹۱ ، ۱۵:۲۶

نرگس می گوید:

عید قربان پاک ترین عیدها است. عید سر سپردگی و بندگی ست. عید بر آمدن انسانی نو از خاکسترهای خویشتن خویش است. عید قربان عید بر آمدن روزی نو و انسانی نو است


عید قربان پیشاپیش بر شما و خانواده محترمتان مبارک
۰۵ آبان ۹۱ ، ۱۵:۵۲

مشک می گوید:

سلام...

باپست دل من مشکی است اپم...
لطف کنیدتشریف بیارید
۰۵ آبان ۹۱ ، ۱۵:۵۶

محمدی می گوید:

سلام
امیدوارم سربلند باشید
یاعلی
۰۵ آبان ۹۱ ، ۱۸:۱۳

بابک الماسیان می گوید:

سلام همسنگر.
خدا قوت.
عید قربان پیشاپیش مبارک.
التماس دعا...
۰۵ آبان ۹۱ ، ۱۹:۵۷

مخمد رضا می گوید:

خوشا «ذی‌الحجه» روز عید قربان / شروع داستان عشق و ایمان
خواهی که تو را کعبه کند استقبال / مایی و منی را به منا قربان کن . . .
۰۵ آبان ۹۱ ، ۲۰:۰۵

عبدالله جوانمرد می گوید:

با سلام
بله ما بندگان فراری غیر درگاه خدا جایی نداریم (الهی هل یرجع العبد الآبق الا الی مولاه) اما خدا غیر از ما بندگان مطیع زیادی داره.
اما به درگاه او عرض میکنیم: إِلَهِی إِنْ أَخَذْتَنِی بِجُرْمِی أَخَذْتُکَ بِعَفْوِکَ وَ إِنْ أَخَذْتَنِی بِذُنُوبِی أَخَذْتُکَ بِمَغْفِرَتِکَ وَ إِنْ أَدْخَلْتَنِی النَّارَ أَعْلَمْتُ أَهْلَهَا أَنِّی أُحِبُّکَ
معبودا، اگر مرا به جرم و جریرتم گیری، تو را به عفو و گذشتت گیرم؛ و اگر مرا به گناهم‌گیری، تو را به آمرزشت گیرم؛ و اگر مرا به آتشم اندرسازی، به دوزخیان گویم که: <منم دوستدار تو!>‌
با مباحثی در مورد ملائکه، منتظر نظرات خوب شما هستم
موفق باشید
۰۵ آبان ۹۱ ، ۲۰:۳۱

بسیجی می گوید:

عیدقربان، جشن رهیدگی از اسارت نفس و شکوفایی ایمان و یقین بر همه ابراهیمیان مبارک باد.
۰۵ آبان ۹۱ ، ۲۰:۴۱

افسر جنگ نرم می گوید:

سلام وبتون عالیه .
با اجازه لینکتون کردم.
۰۵ آبان ۹۱ ، ۲۰:۵۴

خادم حلقه می گوید:

هر سال، عرفه

مسلم خبر می آورد از آمدن محرّم

آیا امسال، کوفه ی دل ما

به حسین وفا دار خواهد ماند؟
۰۵ آبان ۹۱ ، ۲۰:۵۵

آسمان آبی می گوید:

سلام
سایتتون عالیست
اجرکم عند الله
التماس دعا
۰۵ آبان ۹۱ ، ۲۳:۳۰

فرات می گوید:

بی ربط!
حال دل است..
دست میدهد..!
.
عرفه روضه زینب چقَدَر می چسبد
عرفه دیده ی بارانی و تر می چسبد

عرفه بال بگیرم ز دم روضه ی تو
بزنم تا حرم پاک تو پر می چسبد
۰۶ آبان ۹۱ ، ۱۰:۴۰

غریبه ی اشنا می گوید:

ده قرن امام زمان منتظر 313مرده(عاشق)

ایا 313مرد پیداکردن اینقدر زمان میخواهد؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

اللهم عجل لولیک الفرج
۰۶ آبان ۹۱ ، ۱۱:۱۶

سیب ونرگس می گوید:

سیم خاردارو بکش دور خودت,تا به غیر از "خدا"کسی هوای گل چیدن به سرش نزنه!!!

به امید شهادت...
۰۶ آبان ۹۱ ، ۱۱:۱۸

در قلب منی می گوید:

سلام عید مبارک
عید قربان با نماز و عبادتش، با ذکر و دعایش، با قربانى و صدقات و احسانش بسترى براى جارى ساختن مفهوم عبودیت و بندگى است . . .

التماس دعای فرج
۰۶ آبان ۹۱ ، ۱۱:۲۸

عذرا می گوید:

مترسک ناز می کند
کلاغ ها فریاد می زنند
و من سکوت می کنم....
این مزرعه ی زندگی من است
خشک و بی نشان
۰۶ آبان ۹۱ ، ۱۲:۰۳

براتی می گوید:

سلام.
بسیاربسیار زیبا بود.واقعا متشکریم.بعضی جملاتش آدمو تکان می دهد و به خود می آورد.
بازم ممنون
۰۶ آبان ۹۱ ، ۱۶:۱۸

منتظر موعود می گوید:

سلام ...
عید سعید قربان مبارک باد ...
بیایید ماهم اماعیل هایمان را به قربانگاه ببریم ...
۰۶ آبان ۹۱ ، ۱۹:۵۱

همسفر می گوید:

تو نپندار که تنها عاشورائیان را بدان بلا آزموده اند ولا غیر؛
صحرای بلا به وسعت همه ی تاریخ است...
تشنگی شرط شهادت است؛ و تشنه کامی زینت آن...
التماس دعا
یا حق
۰۶ آبان ۹۱ ، ۲۰:۳۲

ابوالفضل خلیلیان می گوید:

خاک عرفات , آب زمزم ,کوه حرا ,جرات ابارهیم , طاقت اسماعیل , وصال معشوق را صاحب کعبه نصیبتان کند.
عیدتان مبارک
۰۶ آبان ۹۱ ، ۲۰:۳۵

سمیه می گوید:

این جمعه دوباره صحبت از تکرار است.

درد همگان، دوریشان از یار است.

تا جمعه ی هم عهدیتان مولا جان.

شیعه به خدا زهجرتان بیمار است...

(اللهم عجل لولیک الفرج)
تعجیل در فرج صلوات
التماس دعا
۰۶ آبان ۹۱ ، ۲۰:۴۵

منتظران ظهور می گوید:

سلام دوست گرامی و بزرگوار و ارجمند...





ما موریانه های بی سلیمانیم ..
ما موریانه های بی سلیمانیم ..


گوسفندانی بی رسالت شبانی
عابرانی از بطن دردهای بی درمان
هنوز کوره خانه این آفرینش
چه گدازان می نوازد بر ما
این احسن الخالقینِ
تنها را
فرقی نمیکند
کجای اسارت این جغرافیای ترس
به گریه نشسته ای
من بی چشم میگریم
بی فریاد ناله میکنم
تو هم راه بیفت
چیزی به انسداد تبرک اشک نمانده است




یا مهدی مدد

منتظران ظهور
۰۶ آبان ۹۱ ، ۲۱:۳۷

کوثر می گوید:

مشکلى گشته به ما هجر تو و طعن رقیب
جز به وصلت به خدا حل نشود مشکل ما
شوق دیدار تو ما را دهد امید حیات
ترسم آخر غم هجر تو شود قاتل ما
سلام دوست عزیز
اللّهم عجّل لولیک الفرج
۰۶ آبان ۹۱ ، ۲۱:۴۷

بسم ِ هو .. می گوید:

تمـام گشتــه قــرارم خــدا کنــد کـه بیـائـی / کســی بجـز تـو نـدارم خـدا کنـد کـه بیـایـی

یا مهدی، یابن فاطمه...
۰۶ آبان ۹۱ ، ۲۳:۴۸

معصومه می گوید:

در سکوتی که دلت دست دعا باز نمود
یاد ما باش که محتاج دعاییم هنوز

پاسخ دل‌باخته :


دعاگوی تمام آن ها که ایجا می آید هستیم و محتاج دعایشان هستیم..
۰۷ آبان ۹۱ ، ۱۱:۱۹

sara می گوید:

دانی که خدا چرا ترا داده دودست
من معتقدم که اندر آن سری است

بایک دستت به کار خویش پردازی
بادست دیگر زدیگران گیری دست
اللهم عجل لولیک الفرج
۰۷ آبان ۹۱ ، ۲۰:۲۶

رضا صفابخش می گوید:

روی پـــــرده کعــبه
این آیه حک شده اســت :
نَبِّئْ عِبَادِی أَنِّی أَنَا الْغَفُــورُ الرَّحِـــیمُ
و مـــن . . .
هنــــوز و تا همیشــه
به همین یک آیــه دلخــوشــــم
" بندگانم را آگاه کن که من بخشنده‌ ی مهــــربانم

پاسخ دل‌باخته :


به خدایی 
که در این نزدیکی است..
۲۹ بهمن ۹۱ ، ۱۳:۴۸

محمد صفابخش می گوید:

سلام
و چه معمای عجیبی ست ...
آنکه در دلش، درد بزرگی داشت ؛
درد دلی برای گفتن ،
هم داشت ، هم نداشت ...
السلام علیک یا امیر المؤمنین علی ابن ابیطالب (علیه السلام)
التماس دعا
یازهرا
۳۰ بهمن ۹۱ ، ۱۰:۱۱

ف. سرخوش می گوید:

خدای عرفه بی نظیر و بوسیدنیه....
خدای عرفه خدای دلتنگ و مهربونیه....
دلم برای خدای عرفه خیلی خیلی تنگ شد....
خدایی که با شفاعت حسین صداش می کردیم یا رب یا رب یارب.....
۱۵ اسفند ۹۱ ، ۱۶:۳۰

سرباز سید علی می گوید:

خدایا! من دلم قرصه! کسی غیر از تو با من نیست ; خیالت از زمین راحت ، که حتی روز ، روشن نیست! / کسی اینجا نمی بینه ، که دنیا زیر چشماته! ; یه عمره یادمون رفته ، زمین دارمکافاته / فراموشم شده گاهی ، که این پایین چه هاکردم! ; که روزی باید از اینجا ، بازم پیش تو برگردم! / خدایا وقت برگشتن ، یه کم با من مدارا کن ; شنیدم گرم آغوشت ، اگه میشه منم جا کن
۲۴ مهر ۹۲ ، ۱۷:۴۲

خانم معلم می گوید:

خدایا !
ما اگر بد کنیم ، تو را بنده های خوب بسیار است
تو اگر مدارا نکنی ، ما را خدای دیگری کجاست ؟


یا الرحم الراحمین ...
۲۴ مهر ۹۲ ، ۱۹:۲۰

نسل چهلم می گوید:

اللهم اغننی بتدبیرک لی عن تدبیری و باختیارک عن اختیاری... مثلا همین قلبم را از اختیار من دربیاور
۲۴ مهر ۹۲ ، ۱۹:۵۹

ش.ج می گوید:

و هل یرحم العبد الا المولی ....

سلام ... ممنون ... شیوا و دلنشین ...
چرایش را نمیدانم اما بیشتر از هرچیز دلتنگ امیرالمومنینم کردید!....
الهی و ربی من لی غیرک ...
التماس دعا ...
یاعلی مدد
۲۴ مهر ۹۲ ، ۲۰:۵۸

خوشیها می گوید:

... همیشه با خدا بودن، بهتر است از ناخدا بودن
.
.
.
.
به یاد تمام لحظه های سیاه و سفیدمان...
یاحق
۲۵ مهر ۹۲ ، ۱۳:۰۸

گرفتِ یار می گوید:

قلم شما نیاز به تعریف ندارد...
گاهی به ما هم سری بزنید و با نظرات خود خمس علمتونو بدید..

موفق و سربلند باشید.
التماس دعا.
۲۵ مهر ۹۲ ، ۲۰:۰۶

مریم می گوید:

ما را به جبر هم که شده سر به زیر کن

خیری ندیده ایم از این اختیارها ...
۲۶ مهر ۹۲ ، ۱۲:۲۷

bablack1001 * می گوید:

من اگر رند خراباتم اگر زاهد شهر/
این متاعم که همی بینی کمتر زینم
۲۷ مهر ۹۲ ، ۲۰:۱۹

سنگ ِ پا می گوید:

روضه میخوانید ...
یک پا روضه ی کامل..
۲۸ مهر ۹۲ ، ۱۳:۲۱

خاک بازی می گوید:

چه صف طولانی بلندی
ایستادم تا دلم آرام گیرد(به قول سهراب)
..
و مگر چه می شود که شما اهالی شمالی ترین بغض گلوگیر مغرب، آفتاب پشت پلک هایتان را طلب کنید و بار سفر ببندید، به اندازه ی خرج دو روز پلک بستن به روی اطرافتان؟ هووم؟
۲۸ مهر ۹۲ ، ۱۳:۲۷

خاک بازی می گوید:

در ضمن جسارتا گمانم شما صحن هدایت لازمید
آدم عاشق که ساکن نمی شود ..چه دلی دارید شما!
۲۹ مهر ۹۲ ، ۱۸:۵۱

مـَـ ه جَـبـیـטּ می گوید:

چقد این پست قشنگ بود

این /.../ هـــا باشد بِ جای همه حرف های نگفته أم ..
۰۲ آبان ۹۲ ، ۱۹:۵۳

نمی از یم می گوید:

دلمان لرزید...
کاش که شرمنده لطف و رحمت خدا نشیم!
عیدتون مبارک
۰۴ آبان ۹۲ ، ۱۰:۳۰

زائر می گوید:

سلام علیکم.
از آنجا که بازدید کننده ها ونظر گذارنده های سایتتان به نسبت ماه مبارک رمضان بسیار بیشتر شده پیشنهاد میدهیم-تقاضامندیم-در عرصه ی مجازی ختم ثابت قرآن کریم را در سایتتان قرار دهید.چه اشکال دارد سر یک مدت معین ختم کامل نشود؟چه اشکال دارد لزوما افراد مجبور نباشند پس از خواندن شما را خبر کنند؟چه اشکال دارد برخی ها بیشتر جزء بردارند؟
اگر میشود حزب حزبش بفرمایید که کار هم سبک شود برای نظر گذارنده ها.خدا از شما تعهد نمیخواهد که سر ساعت و روز معین تمام شود.مهم اجرای همیشگی این سنت حسنه است در فضای مجازی.و پلی برای خلوت چند دقیقه ای ما آدم هایی که خدا اگر دستمان را نگیرد آنقدر غرق مجاز میشویم که آدم های کنارمان را از یاد میبریم.پلی برای ارتباط با خداوند در دنیای حقیقی و کمی نگاه بیشتر به محیط قابل لمس اطرافمان.
ضمن اینکه تعهد-ولو ضعیف-وکار جمعی نیرویی کمکی است برای آدم های کم توان در عرصه ی معنوی.
در پناه حق موفق باشید.یا علی

پاسخ دل‌باخته :


علیکم السلام
سپاس از پیشنهاد شما
ان شاءلله در روزهای آتی این بخش همچون گذشته فعال خواهد شد.
یا زهرا
۲۲ خرداد ۹۳ ، ۰۷:۲۴

علی کامران کرکج می گوید:

همه امامان کشتی نجات وامید حیات هستندوکشتی امام حسین(ع)صفایی دیگری داردازهمه ی دوستان التماس دعا دارم

پاسخ دل‌باخته :


توفیق نجات با این کشتی را بخواهیم از خدا...
۱۰ ارديبهشت ۹۵ ، ۰۴:۳۱

شیدا حسینی می گوید:

. ببین بی خانمانی و بی سایه بانی مان را. تق تق تق! منم، درو باز کنید! کجایید شما؟ کلی پشت در ایستادم و در می زنم! کسی خانه نیست؟! من باز هم برگشتم...

خیلی خیلی زیبا بود. بعد از خواندن متن، خواندن کامنت ها هم لطف دیگری دارد. من با راهنمایی یک روانشناس به اینجا دعوت شدم. با تعارضی عمیق. اینجا به من آرامش عجیبی داد. درود بر معرفی کننده دل آباد و صد درود بر نویسنده این متن آسمانی، آقای رضی زاده.

پاسخ دل‌باخته :


سپاسگزارام از نظر لطف شما
به دل آباد آبدی اهل دل خوش آمدید
خدا را شاکرم بابت این سکینه و آرامش
۲۱ شهریور ۹۵ ، ۱۶:۴۸

صدر می گوید:

خسته نباشید خدا قوت

پاسخ دل‌باخته :


ممنون و متشکرم از شما
۲۲ شهریور ۹۵ ، ۰۶:۳۱

ساقی می گوید:

ان سفینة الحسین اوسع و اسرع

پاسخ دل‌باخته :


کشتی نجات یا ابا عبدالله...
۲۲ شهریور ۹۵ ، ۰۹:۰۱

حامد عبدالهی می گوید:

متشکرم از سایت خوب شما

پاسخ دل‌باخته :


سپاسگزارم از شما
۲۲ شهریور ۹۵ ، ۱۳:۳۲

من انقلابی ام می گوید:

سلام
سایتتون بسیار عالی و پرمحتواست

عید قربان مبارک باد

پاسخ دل‌باخته :


سلام و رحمت و نور
سپاس از لطف و نگاهتان
عید شما هم مبارک باشد
۲۲ شهریور ۹۵ ، ۱۴:۱۱

رقَـیـه .. می گوید:

این پست مگه مال 21 ام نیست؟ پس چرا نظرات مال 91 ؟؟


پاسخ دل‌باخته :


این پست باز نشر یک دلنوشته قدیمی است که برای سال 91 است.
۲۲ شهریور ۹۵ ، ۱۶:۴۴

فانوس ... می گوید:

با دیده تر
بر زانوی غم
سر میگذارم

پاسخ دل‌باخته :


الهی و ربی..
۲۴ شهریور ۹۵ ، ۱۱:۵۷

آن ذره که به حساب ناید، مائیم... می گوید:

سلام

بسیار زیبا بود...


التماس دعای فرج
یا مهدی...

پاسخ دل‌باخته :


سلام و رضوان خدا بر شما
متشکرم از لطف شا
محتاج دعاییم و دعاگو
اللهم عجل لولیک الفرج...
۲۷ شهریور ۹۵ ، ۰۷:۳۸

مهجور ... می گوید:

هیچ کجا خانه خود آدم نمی شود .
خانه کجاست ؟

پاسخ دل‌باخته :


خانه دوست کجاست؟
القلب حرم الله...
۲۹ شهریور ۹۵ ، ۲۰:۵۰

سربازکوچولو می گوید:

سلام زیبا بود
التماس دعا

پاسخ دل‌باخته :


سلام خدا بر شما
ممنونم از لطف شما
۰۱ مهر ۹۵ ، ۱۱:۲۹

ثریا شیری می گوید:

چه دل نوشته ی دل انگیزی بود و چقدر به دل نشست...

پاسخ دل‌باخته :


ممنونم از لطف و نگاه شما

ارسال دل‌گویه ها:

بدیهی است که همه دیدگاه‌های شما خوانده شده و برای انتشارشان، ملاک‌ها و معیارهایی لحاظ می شود؛ بنابراین، برای درج دیدگاه خود، رعایت برخی چهارچوب‌های اخلاقی ضروری است:

- لطفاً دیدگاه خود را به زبان فارسی بنویسید، پیام های غیر فارسی منتشر نخواهد شد.
- پیام هایی که حاوی توهین، تهمت یا افترا، نسبت به اشخاص حقیقی و حقوقی باشد منتشر نخواهد شد.
- از ارسال دیدگاه های تبلیغاتی و یا حاوی لینک، خودداری کنید، پیام های نامرتبط با متن، تأیید نمی شوند.
- لطفاً دیدگاه‌تان تا حد امکان مربوط به همین نوشته باشد، در غیر اینصورت می‌توانید از قسمت تماس با ما استفاده نمایید.

بلاگرهای بیان لطفا برای ارسال نظر و یا رأی‌دهی به مطالب روی گزینه «وارد شوید» در کادر پایین کلیک کنید تا مجبور نشوید نام و آدرستان را مجددا بصورت دستی وارد کنید.

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی