دل آباد :: رسانه اهل دل

دل آباد، رسانه بی دل هایی ست که در به در، در پی دلدار اند.
خانه | اخبار | پیامک | کتاب | جزوه | اپلیکیشن | فیلم | صوت | ختم قرآن | عکس | گوشه‌نما | آرشیو | پیوندها | وبلاگ‌ها | همدلی در دل‌آباد
درباره ما | تماس با ما


امروز
یکی دیگر از روزهای خوب خداست


مرتضی بخواب که علی بیدار است!


| ارسال در «دل‌نوشت»«دل‌نویس» توسط دل‌باخته .. ، در ساعت ۰۳:۴۷ روز يكشنبه ۰۵ خرداد ۹۲ |


بعد از گذشت دو دهه از جنگ، باید تأسف خورد به حال کسانیکه در سایه سار آرامشی که حاصل از جانفشانی های قهرمانان ملی این کشور است، شکر عافیت می خورند و نمک بر زخم آنهایی می زنند که در این راه از جان خود گذشتند. برخی چه خوب یاد و خاطره آن سرافرازان را در سالروز آزادسازی خونین شهر گرامی داشتند. اگر نگاه داشتن احترام آن معلم عشق نبود، اگر حفظ حرمت شهیدی چون مطهری نبود، خیلی پیشتر از این باید به برخی احوال و اقوال آقازاده ایشان پرداخته می شد. ما هر چه می خواهیم احترام آن معلم نمونه انقلاب، مطهری مطهر را حفظ کنیم و جواب آقازاده ایشان را ندهیم، انگار نمی شود. من اگر بخواهم اعداد انقلاب را از 57 تا 92 بشمارم، علی مطهری بین این همه اعداد ثقیل، عددی محسوب نمی شود. من بیشتر صفحات کتاب انقلاب را خوانده ام، اما در این بین نامی از علی مطهری ندیده ام. نشنیده ام که خاک سرزمین های نور جنوب، رد پایی از علی مطهری را در ذهن سیال رمل هایش به خاطر داشته باشد.

 

آن روزها اگر جسم جلیلی - مثل خیلی ها که صدها کیلومتر از جبهه دور بودند - سالم می ماند، اگر پای جلیلی برای دفاع از کشور در کربلای 5 توی شلمچه قطع نمی شد، معلوم نبود چه سرنوشتی در انتظار بعضی ها بود. بگذار منطقی تر بگویم؛ آن سال ها که برخی در بحر فلسفه هستی، دنبال چیستی دنیا و چرایی جهان و ادله کافی برای اثبات خدا بودند، سعید آنقدر مرد بود که برای دفاع از آرمان های امام و انقلاب، برود سوی جبهه ها. جلیلی مثل خیلی ها اسیر مدرک نبود اما به این درک رسیده بود که حریم کشور و انقلاب مدافع می خواهد. جلیلی با یک پا راهی را تا انتها رفت که بعضی هنوز به ابتدای آن هم نرسیده اند. جلیلی در جنگی حماسی یک پایش را برای حفاظت از درخت انقلاب فدا کرد و حالا در عرصه دیپلماسی با پای دیگرش، می دود برای به ثمر نشاندن درخت انقلاب. سعید در این چند سال همه تلاشش این بود تا گاف دیپلماتیک دولت های گذشته را جبران کند. او برخلاف اسلافش، بجای صاف کردن بدهی ایران به غرب، غرب را بدهکار ایران کرد. خوب شد جلیلی «جبهه رفتن» و «اهل جهاد بودن» خود را همچون برخی در بوق و کرنا نکرد، آنوقت چه ها که به او روا نمی داشتند.

 

پای مصنوعی جلیلی، از «وجود ذهنی» برخی ها طبیعی تر است. «دکترای فلسفه و کلام» بخورد توی سر کسی که ادب کلام و نزاکت گفتار را نمی داند. آدم دیپلم حسابداری هم نباشد، اما دو کلام حرف حساب بزند. آخر چگونه می شود با مبانی فکری مکانیکی، به حقایق متافیزیکی رسید؟ راستی آقای مطهری، گفتید مدرکتان دکتراست؟ منطق ایجاب می کند که یک دکتر، تجزیه و ترکیب و سطح تحلیلش در مسائل مختلف و ادبیات گفتاری اش از عامه مردم و تحصیلکردگان مادون خود، قدری قوی تر و پخته تر باشد. اما توی افکار و حرف های شما یک نپختگی ادبی- عقیدتی احساس می شود. امروزه آدم آنقدر که سفسطه را در کلام مدعیان فلسفه حس می کند، از سوفسطائیان سراغ ندارد آن را. هر کس نهال سیب اندیشه اش را در باغستان صدرا کاشت، بعد از گذشت چند سال درخت باورش بارور شد. نمی دانم چرا سیب کال اندیشه شما نمی رسد. این حرف های نسنجیده و کورکورانه و از روی حب و بغض از شما به هیچ عنوان قابل هضم نیست.

 

جلیلی گرچه یک پا ندارد، اما روی اصول انقلاب پای‎بند است و پافشاری می کند بر ارزش ها؛ و برخی اگر چه دو پا دارند اما گویی به اجبار و از روی ناچاری به پای انقلاب بند شدند. جلیلی یک پای پیکرش مصنوعی ست اما شما هر دو پای اندیشه تان فلج است. شما با این پای استدلالی شل و با این استنتاجات ناقص و فشل، به کدامین شهر فلسفه اخلاق توان رسیدن دارید؟ شما که هیچ؛ باور کنید سرعت «رسیدن» جانبازان قطع دو پا و ویلچر نشین ما، از سرعت دویدن «اوسین بولت» و «آسافا پاول» دونده های جاماییکایی هم بیشتر است، چه رسد به جانبازی که تازه یک پا هم دارد. شاید اگر برخی به جبهه می رفتند کمی با ادبیات جنگ و مبانی مقاومت آشناتر می شدند. در جنگ عقیده زور بازو نیست که آدم را پیروز می کند، نور تقواست که مجاهد را به فوز عظیم می رساند. سلاح سازمانی ما در جبهه، ژ3 و کلاشینکوف نبود، اخلاص و ایمان بود. آدم بجای داشتن بازوهایی ورزیده، باید دور بازوی تقوایش بیشتر باشد. وگرنه این عضلات برآمده برای بدن یک رزمنده گوشت اضافی محسوب می شود. گوشت اضافی در سیر صعود سبکبالان اختلال ایجاد می کند و مانع از اوج گیری رزمنده ها می شود در وقت پرواز.

 

عقل سالم در بدن سالم می تواند باشد، اما قرار نیست هر که جسمش سالم است، عقل سالمی هم داشته باشد. آدم بدنش ناقص باشد، اما درک و فهمش کامل باشد. مگر خرازی نبود که در جبهه با یک دست علمداری می کرد. گفتم علمدار، گفتم دست... آخر مگر علمداری دست هم می خواهد؟ علمداری غیرت می خواهد. عباس دست نداشت، اما سوار بر اسب، تا آخرین لحظه بی دستی، هم مشک را در بر داشت و هم علم را. اصولا بی دستی برای علمدارها نقص محسوب نمی شود. نداشتن دست برای علمدار ها فرصت است تا تهدید. بگذار شاهد بیاورم، عباس بی دست بود، اما تا اسم علمدار می آید همه یاد پسر ام البنین می افتند. به داشتن و نداشتن پا نیست، آدم باید وجودش را داشته باشد، که البته برخی ها از داشتنش محروم اند. کما اینکه در دولت های پیشین، دوستان امروز مطهری در عرصه سیاست خارجی غیر از دو پایی که داشتند، دو پای دیگر هم قرض کردند و به سرعت می دویدند، البته در هنگامه عقب نشینی! اما جلیلی با یک پا آنقدر با سرعت پیش روی کرد که خود دشمن هم باور نمی کرد این حمله غافلگیرانه را! این هم از سرعت جلیلی! 

 

اما حساب شما از سایرین جداست جناب آقای مطهری! شما با مصاحبه هایتان در این سال های اخیر پای ثابت رسانه هایی شده اید که دشمنی شان با جمهوری اسلامی بر هیچکس پوشیده نیست. ما هنوز یادمان نرفته نقدهای – یک دهه پیش - شما را به رئیس دولت سازندگی و رویکرد ایشان در عرصه مدیریت کشور؛ و همچنین نقد اعوان و انصار اصلاحات و نقد اندیشه سکولاری آنها توسط شما. وقتی مقاله های اوایل دهه هشتاد جنابعالی توی روزنامه کیهان را بیاد می آوریم، طرفداری سرسختانه امروز شما از اصلاح طلبان و کارگزاران سازندگی و در رأس آن ها آقایان خاتمی و هاشمی، برایمان قدری عجیب و حتی خنده دار به نظر می رسد. شما در این سال ها سینه چاک کسانی شده اید که سایه شان را تا دیروز با تیر انتقادات می زدید. امروز اما جای کیهان، روزنامه های وابسته به همان جریان اصلاح طلب، ستونی ثابت دارند برای ظهور و بروز اندیشه های سیاست آلود شما. و در عوض نوک پیکان حملاتتان به سمت «کیهان» و مدیرمسئولش نشانه می رود در این ایام. پر واضح است که امروز گفتار شما همسو با خواسته جریانی ست که کمر به سرنگونی نظام اسلامی بسته است. بیراه نگفته اند: «لا تری الجاهلَ الا مُفرِطاً او مُفَرّطا؛ جاهل را نمی بینی مگر در افراط و در تفریط». چقدر فرق است میان اینکه روزی از کسی طرفداری کنی و بعد از او بخاطر تغییرش روی برگردانی، با اینکه روزی منتقد کسی باشی و بعد بخاطر چشم داشت، به او تمایل پیدا کنی. شما با همین افراط و تفریط هاست، در حمایت از کاندیدای محبوب خود پا را از گلیم قانون فراتر گذاشتید و از روی غیظ حرف هایی بر زبان جاری کردید که پر از ضد و نقیض است.

 

نظام اسلامی با رد یا تأیید کسی، تقویت و تضعیف نمی شود. هاشمی یکی از نیروهای انقلاب است، اما مبنای نظام اسلامی نیست که با رد صلاحیتش – حالا به هر دلیلی- اصل نظام زیر سوال برود. هاشمی تنها یک فصل از کتاب قطور انقلاب است، لیکن اصل و اساس نظام، «ولایت» و پیروی از آن است. آقای مطهری، ما با وجود افرادی همچون شما دیگر جای خالی برخی ها را در این دوره انتخابات  احساس نمی کنیم. چقدر خوب رسالت خود را انجام دادید. جای آنها این بار شما با نوشتن این نامه های سرگشاده و انجام آن مصاحبه های بی پروا و خالی از تقوا، راه را برای سوء استفاده هر چه بیشتر دشمن باز کردید. این روزها آنقدری که شما برای «بی بی سی فارسی» و «رادیو فردا» خوراک تهیه می کنید، آشپزخانه سلطنتی هم نمی تواند غذا بپزد. اصلا یک پیشنهاد؛ اکنون که توپ سیاست را توی زمین ورزش انداختید و حالا که قدرت تشخیص تان در کشف استعداد و توانایی های افراد در ورزش، این اندازه بالاست، بهتر نیست ریاست ستاد استعدادیابی کمیته ملی المپیک را برعهده بگیرید؟ اما نه، حالا که بیشتر فکر می کنم می بینم این مقام در خور شأن شما نیست. من از مسئولان بیت خواسته ای دارم؛ می گویم چطور است رهبری، حکم ریاست دفتر تشخیص مصلحت نظام را به نام علی مطهری مهر کند، تا زین پس مصلحت کشور با مشورت ایشان تشخیص داده شود! اصلا در کشور چه نیازی هست به شورای نگهبان؟ آیا بهتر نیست تا تمام اختیارات قانونی شورای نگهبان و اختیارات فراقانونی رهبری –با امکان حکم حکومتی- به مطهری تفویض شود. یعنی هر که را مطهری تشخیص می دهد تأیید و باقی را رد صلاحیت کند! چنانچه صلاح دید انتخابات را برگزار کند، یا اگر هم دلش خواست آن را باطل کند.

 

آقای مطهری! رد صلاحیت هاشمی توسط شورای نگهبان «بازی خطرناک» نیست! بازی خطرناک، یعنی آدم حد و حدود و جایگاه خود را نداند. بازی خطرناک، یعنی «تعیین تکلیف» برای حیطه کاری خارج از تعریف. بازی خطرناک، یعنی قانون را با توجه به استنباط خود تعریف کردن. بازی خطرناک، یعنی جایگاه خود را نشناختن و اصول را تفسیر به رأی و اصول گرایی را مصادره به مطلوب کردن. این مواردی که در ارتباط با شما اشاره شد،  تفاوت چندانی ندارد با تفسیر غلط برخی از قانون، که داد شما را هر از گاهی در می آورد در مجلس؟  مملکت قانون دارد، اما اگر رفتار شما در برابر قانون «نؤمنُ ببعض و نکفر ببعض» است، دیگر حق ندارید به بهانه قانون گریزی برخی، دور بردارید در مجلس. رطب خورده منع رطب کی کند؟ شورای نگهبان به «مُر قانون» عمل کرد، این دیگر غُرغُر کردن ندارد. شمایی که یک بند می گویید امام! اتفاقا همین امام در این مسائل از «آقا» هم سختگیر تر بود. امام در خطاب به آنها که قانون و رأی شورای نگهبان را برنمی تابیدند گفت: «غلط می کنی قانون را قبول نداری! قانون تو را قبول ندارد»*.

 

خامنه ای اما بیشتر از اکسیژن، هوای شما را دارد. بخت با شما یار است که طرف حساب تان ابرمردی ست که به «جذب حداکثری» معتقد است و تمام تلاشش بر«دفع حداقلی» است. لطفا برای رسیدن به هدف خود اینقدر از امام خمینی مایه نگذارید! شکی نیست اگر عمر امام به این دنیا بود، در واکنش به گستاخی شما همان پاسخ «غلط کردید..» را می داد. برخلاف گفته شما، «تمکین به قانون» با «انتقاد به مجری قانون»، منافات دارد! همین عدم التزام به قانون بود که در سال هشتاد و هشت، دل رهبری را خون کرد. اشتباه نکنید، نظر امام این بود که «هر کس بگوید حکم شورای نگهبان کذاست، مفسد است». با این توصیف شما چند کیلومتر هم جلوتر از خط قرمز فساد هستید. پس اگر مبنای قضاوت ما - درباره شما - تشخیص همان امامی باشد که مدام از او دم می زنید، کار شما تمام است. بفرمایید! این هم از اصول! شما به کدامین اصول پایبندید که نام خود را در زمره اصول‌گرایان و خود را در دایره اصول گرایی تعریف می کنید؟ وای به حال اصول و بدا به حال اصول گرایی، اگر شما خود را اصول گرا بدانید. شما با مصادره کردن نام صدرا، نان دست رنج های هم او را می خورید. مطهری اگر نسبت پدری با شما نداشت و نشان صدرا اگر در شناسنامه شما نبود، کسی چه می دانست که حالا جای مجلس کجا بودید و چه می کردید. پای خود را از گلیمتان دراز تر نکنید. پایی که جا ماند، شرف دارد به جایگاهی که با این پافشاری برای آدم برقرار بماند. امروز سوم خرداد سالروز آزادسازی خرمشهر است، سعید جلیلی مرد بود که رفت جبهه، شما همان بهتر که تیتر یک روزنامه ها و سایت های زرد باشید. 

 

* «غلط می کنی قانون را قبول نداری! قانون ترا قبول ندارد. نباید از مردم پذیرفت، از کسى پذیرفت، که ما شوراى نگهبان را قبول نداریم. نمی‌توانى قبول نداشته باشى ... مردمى که به قانون اساسى رأى دادند منتظرند که قانون اساسى اجرا بشود؛ نه هر کس از هر جا صبح بلند می‌شود بگوید من شوراى نگهبان را قبول ندارم‏ نه! همه باید مقید به این باشید که قانون را بپذیرید، و لو بر خلاف رأى شما باشد. باید بپذیرید، براى اینکه میزان اکثریت است. من هم ممکن است با بسیارى از چیزها مخالف باشم. لکن وقتى قانون شد خوب، ما هم می‌پذیریم»؛ سخنرانی امام خمینی «رحمة الله علیه»، خطاب به بنی صدر.

نظرات  (۳۰)

۰۵ خرداد ۹۲ ، ۱۰:۱۸

ماری می گوید:

سلام آقا سید
شاید خیلی از ماها عقایدمون دقیقا مثل شما باشه اما بیان مون به شیوایی شما نیست و بیشتر مواقع اطلاعات و دیدمون به اندازه شما وسیع و روشن نیست
شاید برای همینه که کمتر کسی در مقام پاسخگویی به بعضی کامنت نویس ها بر میاد
پست های شما هم به همین دلیل بیشتر به دل میشینه . چون دقیقا همون چیزهایی رو می گید که ما هم باور داریم و شاید توی دلمون شبیه حرفاتون رو هم می زنیم اما قدرت بیان بلیغ رو نداریم
قلمتون و قدمهاتون در جهت حفظ ارزشها مقاوم تر ..

و من الله توفیق

پاسخ دل‌باخته :


سلام خدا بر شما
ممنون بابت لطفی که به این حقیر و نوشته هایش دارید.
سپاسگزارم
ان شاءلله خدا قدرت بیان حقایق را - به زبانی شیواتر از این حقیر - به شما عطا کند.
۰۵ خرداد ۹۲ ، ۱۶:۰۸

ایران فردا می گوید:

برادر بزرگوار متن شما در پایگاه خبری تحلیلی ایران فردا انعکاس یافت.

پاسخ دل‌باخته :


سپاس از حسن توجه تان
۰۵ خرداد ۹۲ ، ۱۶:۳۲

خوشی ها می گوید:

واین نیز بگذرد...

پاسخ دل‌باخته :


در گذشتن اعصار و قرون و سال ها و ماه ها به همراه وقایع تلخ و شیرین که شکی نیست
اما اینکه چگونه بگذرد نیز اهمیت دارد.
۰۵ خرداد ۹۲ ، ۱۶:۵۵

فاطمه ... می گوید:

بعضی ها اصلن لیاقتش را ندارند که نشان از پدرشان بگیرند ...
خیلی ها با یک پا ، خیلی ها بدون پا و خیلی ها حتا با یک اشاره ی چشم خودشان را به صف
ولایت پذیری رساندند . علی مطهری هم با هرچیزی که توانسته و نتواسته ضدیتش را ...
نا لایقی اش را ... دست مریزاد پسر ِ استاد ِ مطهر . خوب طهارت را هجی می کنی هربار...

پاسخ دل‌باخته :


بعضی دوست دارند، باشند، چگونه بودنشان هم اهمیت ندارد.
و در این راه به هر طریقی می خواهند ابراز وجود کنند.
خدا هدایتشان کند، ما را نیز.
۰۵ خرداد ۹۲ ، ۱۸:۱۱

سیدامیرولایی می گوید:

بسیار زیبا بود برادر، کلامتان مانا..

پاسخ دل‌باخته :


سپاس از لطف شما
مؤید و منصور باشید
۰۵ خرداد ۹۲ ، ۱۸:۲۰

مصطفی گرجی می گوید:

اسم علی مطهری که میاد یاد پسر شیخ فضل الله نوری میفتم. پسر آن شهید بزرگوار پایین چوبه ی داری ایستاد و رقاصی کرد که پدرش بالای آن توسط کفار به شهادت رسید.
علی مطهری هم ، هم کلام و هم زبان و رقاصه ی فکری کسانی شده که پدرش را با تیرِ کینه و عداوت به شهادت رساندند.

پاسخ دل‌باخته :


میان این دو تفاوت تأمل برانگیز وجود دارد البته
یکی به مقابله برخاست، اما این یکی به مصادره مطلوب اندیشه پدر برخاسته است
۰۵ خرداد ۹۲ ، ۲۰:۲۱

سرباز سید علی می گوید:

سلام با اجازه ی اقا سید بیشتر می خوام جواب کسی که با نام خوشی ها کامنت گذاشته رو بدم .
بله این نیز بگذرد اما نکته ی بسیار مهم چگونه گذشتن است ، اینکه ما چگونه روزگارمان را سپری کنیم مهم است نه این گذشتن به تنهایی ، اینکه بنشینیم ودست روی دست بگذاریم به درد نمی خورد باید کاری کرد وگرنه زمانی باید جواب کم کاریمان را پس بدهیم جلوی امام زمانمان نباید شرمنده شویم که دست روی دست گذاشتیم تا ولیمان که اقا باشند را هر طور دلشان خواست اذیت کنند دلش را بشکنند و ما بنشینیم و بگوییم این نیز بگذرد که چه بشود ان وقت . پس لطفا این قدر این جمله را در تمام پست ها تکرار نکنید . به جای حرف عمل باید کرد . درشرایط فعلی عمل هم از طریق خبر گذاری های درست و اگاهی دادن به همه میسر می شود تا رئیس جمهور اصلح وشایسته که معیارش را اقا در سخنرانی هایشان فرموده اند ، انتخاب شود . ان موقع است که گذشتن این حوادث احساس می شود وگرنه که از نشستن وگفتن این جمله فقط وقت هدر می رود .

پاسخ دل‌باخته :


سلام
توجه داشته باشیم که در این بحث ها جانب انصاف را نیز رعایت کنیم.
۰۶ خرداد ۹۲ ، ۱۰:۵۴

صادق صداقت می گوید:

سلام
مانند نوشته های دیگت واقعا زیبا بود وبه جا
بااجازه شما تو وبلاگم می زارم
یاعلی

پاسخ دل‌باخته :


سلام بر شما
ممنون بابت لطف شما به این متن و دیگر نوشته ها
در پناه خدا باشید
۰۶ خرداد ۹۲ ، ۱۷:۰۹

نقـ طه می گوید:

پسر نوح با بدان بنشست خاندان نبوت ش گم شد ..

پاسخ دل‌باخته :


ان شاءلله که ایشان به اصل خویش که راه اصیل پدر بزرگوارشان است بازگردند
الهی آمین
۰۷ خرداد ۹۲ ، ۱۲:۱۳

مژگان می گوید:

سلام تمام حرفاتون صحیح وحق به جانب بود.
لطفا دیدگاهتون رو نشبت حرف جندروز پیش دکترزیبا کلام درمورداقای جلیلی و تک قطبی بودن انتخابات از نظرایشون را بگین.به نظرمن حرفاشون حالت تخریب داشت.منتظرجوابتون هستم.

پاسخ دل‌باخته :


سلام و رحمة الله
ان شاءلله اگر فرصتی دست بدهد حتما
۰۷ خرداد ۹۲ ، ۱۷:۳۸

م ح پرتو می گوید:

موفق باشی برادر بزرگوار ...
خدا همه بخصوص خودمون رو هدایت کنه

پاسخ دل‌باخته :


مؤید و منصور باشید
ان شاءلله
۰۷ خرداد ۹۲ ، ۲۰:۵۶

خانم معلم می گوید:

http://www.bornanews.ir/Pages/News-123683.aspx


اینو ببین ...

پاسخ دل‌باخته :


متشکر از پیشنهادتان
۰۸ خرداد ۹۲ ، ۰۲:۲۰

سیدامیرولایی می گوید:

http://bezangah.blog.ir/1392/03/08/%D9%BE%D8%A7%DB%8C%DB%8C-%DA%A9%D9%87-%D8%AC%D8%A7-%D9%85%D8%A7%D9%86%D8%AF
۰۸ خرداد ۹۲ ، ۱۵:۰۹

هم دانشگاهی می گوید:

سلام . ار لحاظ ادبی مثل همیشه عالی بود . نوشته تون کاملا حق و حقیقت بود . وجود این آدم ها برای انقلاب و کشور داره هزینه بردارمیشه . قلمتون پایدار...

پاسخ دل‌باخته :


سلام بر شما
سپاس از لطفتان
تا وقتی حرف باطل نباشد، حرف حق نمایان نمی شود
۰۸ خرداد ۹۲ ، ۱۷:۴۰

زهرا می گوید:

سلام با مطلب چرا جلیلی ؟ به روزم خواهشا تشریف بیارید

پاسخ دل‌باخته :


سلام علیکم
اگر فرصتی دست داد خدمت می رسیم
۰۸ خرداد ۹۲ ، ۱۸:۴۱

نقل قول می گوید:

سلام
مطلب شما با لینک زیر در "نقل قول" پاتوق وبلاگنویسان ارزشی درج گردید/
http://naghleghol.ir/index.php/polcy-2/728-%D9%85%D8%B1%D8%AA%D8%B6%DB%8C-%D8%A8%D8%AE%D9%88%D8%A7%D8%A8-%DA%A9%D9%87-%D8%B9%D9%84%DB%8C-%D8%A8%DB%8C%D8%AF%D8%A7%D8%B1-%D8%A7%D8%B3%D8%AA
چشم به راه دریافت مطالب خوبتان هستیم/
با لینک "نقل قول" ، پاتوق وبلاگنویسان ارزشی را به دوستان خود معرفی نمایید.
تشکر/.


پاسخ دل‌باخته :


سلام و رحمة الله
سپاس از حسن توجهتان
۰۸ خرداد ۹۲ ، ۱۸:۵۸

مانا می گوید:

احسنت و خدا قوت...

پاسخ دل‌باخته :


ممنون و متشکر
۰۹ خرداد ۹۲ ، ۱۴:۳۵

خانم معلم می گوید:

یه وقت هایی وقتی آدم به تاریخ نگاه میکنه و میبینه کسانی اهل عبادت بودند ، اهل تقوا بودند اما با یک لغزش تمام عبادت هاشان بر باد رفت ، تعجب میکند که این چه عبادتی بود که نتوانست به موقع از لغزش انچنانی جلوگیری نماید . علی مطهری ، به قول شما اگر اسم پدر را در شناسنامه و صدرا را یدک نمی کشید معلوم نبود الان در کدام دانشگاه نهایتنا مشغول تدریس است !
واقعا متاسفم که حتی نتوانست انقدر درک داشته باشد که چنین بی محابا از کسی طرفداری نکند که آقا جز احترام انهم برای تمام آن سالهایی که برای انقلاب زحمت کشیده اند ، نظری نسبت به ایشان ندارند و حتی امام جمعه بودنشان زیر سوال رفته ، مخصوصا با چنین فرزندان معلوم الحالی که دارد و هیچگاه از طرفداری فرزندانش نیز دست نکشیده است !
واقعا متاسفم برای آقای مطهری که نتوانست بفهمد این دنیا جای ماندن نیست و دیر یا زود باید به حسابمان رسیدگی شود ، واقعا چه فکری کرد که به یک جانباز انقلاب ، چنین حرفی زد ؟! واقعا وقتی میگویند عشق عقل را کور میکند شکی نیست ، این عشق هر چه میتواند باشد ، عشق به مقام ، به قدرت ، به انسانی دیگر و ...عشق به غیر خدا دیوانگی است ...عاشق کور است و جناب مطهری عاشقی است که دیگر جایی را و کسی را نمیبیند ...

به خاطر نام ِ پدرت هم که شده برگرد و توبه کن !!

پاسخ دل‌باخته :


چه باید گفت
آدم افسوس می خورد...
خدا به داد همه ما برسد
۰۹ خرداد ۹۲ ، ۱۴:۴۸

نگاه می گوید:

چه زیبا و قوی می نویسید حرفا های دل ما رو
ولی لطفا کوتاه تر بنویسید

پاسخ دل‌باخته :


نظر لطف شماست
چشم. ان شاءلله لحاظ خواهد شد زین پس
۰۹ خرداد ۹۲ ، ۱۸:۰۷

سیدامیرولایی می گوید:

http://bezangah.blog.ir/1392/03/09/%D9%86%D8%B8%D8%B1-%D9%85%DB%8C-%D8%AF%D9%87%D9%85-%D9%BE%D8%B3-%D9%87%D8%B3%D8%AA%D9%85-%D8%AC%D9%86%D8%A7%D8%A8-%D9%82%D8%AF%DB%8C%D8%A7%D9%86%DB%8C
نظر می دهم پس هستم جناب قدیانی..

پاسخ دل‌باخته :


سلام علیکم
اخوی؛
من سال پیش در همین روزها کامنتی برای او نوشتم و نقدی برادرانه نوشتم برایش در سایت قطعه 26، اما برنتابید و پاکش کرد. منتظر ماندم که به قدر یک خط جوابم را بدهد، اما او تنها می آمد سایتم و می خواند و هیچ نمی گفت. تا اینکه مطلبی را نوشتم که هنوز در آرشیو سایت موجود است. متنی با عنوان: خودزنی به سبک مبصر جنگ نرم!

اندکی بعد از نوشتن این مطلب، یعنی در حدود یک ماه و اندی بعد، در نصر تی وی همدیگر را کاملا اتفاقی دیدیم در دفتر کار میثم محمد حسنی یکی دو ساعتی با هم صحبت کردیم، صحبتی بی فایده که در ظاهر با قبول صحبت ها و برخی نقد ها و دیده بوسی به پایان رسید. اما بعد از این ماجرا برایش کامنت عادی گذاشتم، اما متوجه شدم که کامنت مرا حذف می کند. فهمیدم ماجرا از چه قرار است. او دلش صاف نشد!

آن راهی که قدیانی آن روز می رفت حتم داشتم که روزی به اینجا و روزی دگر به جاهای باریک بکشد. من آن روزها می گفتم اما کسی باور نمی کردو مرا شماتت می کرد. 

متن «یا غریب القربا، پس أین عمار» نیز در رابطه با همین موضوع بود و یک بخش از حرف هایی را که داشتم آنجا زدم. در پاسخ به قدیانی و حرف های سخیفی که امروز می زند، حرف های زیادی در آستین دارم. اما او بی ظرفیت تر از آن است که حرف و نقد کسی را بپذیرد، خودش هم می گوید: من یک میرزا بنویس هستم، من یک بچه تخس هستم و... پس بهتر دیدم در برابر این حرف ها سکوت کنم، تا ان شاءلله انتخابات را پشت سر بگذاریم. 

من امیدوارم که قدیانی یک روز خسته شود از این خواب تصنعی. اما برادر،او یک جماعت بادنجان دور قاب چین در سایت خود به دور خود دارد، که هر چه می کند و هر چه می گوید به به و چه چه می کنند. رها کن قدیانی را. او خودش را بخواب زده و دیگر نمی شود بیدارش کرد.

حرفها بسیار است اما دیگر بیش از این نخواهم گفت..
۱۰ خرداد ۹۲ ، ۱۲:۰۴

فرزند خاک می گوید:

باسلام و خدا قوت .
با پوستری تحت عنوان "بعضی ها بال پرواز پرنده ها را نمیبینند...!" بروزم.
ضمنا با اجازه وب شما را لینک کردم.

پاسخ دل‌باخته :


سلام و رحمة الله
خدمت می رسیم ان شاءلله
۱۱ خرداد ۹۲ ، ۰۱:۵۸

خوشی ها می گوید:

خواندم که سرباز سید علی در نقد کامنت این نیزبگذرد من، منظوری کاملا یک طرفه برداشت کرده است.اما این نیز بگذرد من، یادآور آن است که در همه صحنه ها چه خوب و چه بد، بالاخره زود میگذرد و هیچ چیز ثابت نمی ماند کمااینکه خیلی ها از شعارها و باورهایی که داشتند، گذشتند و همه را یک شبه به فراموشی سپردند. که همه می دانند چه شد. و امروز هر چه بود تمام شد و خیلی چیزها روشن شد و آن نیز گذشت. این نیز بگذرد من بدان معنی نیست که دست روی دست بگذاریم تا ببینیم چه میشود، انگار شما از آن ولایی های تندرو هستید که نمونه آن را هر روز میبینم. نه اگر به این باشد من از شماتندرو ترهستم. سرباز سید علی دست روی دست نمیگذارد، همیشه بیدار است و هوشیار. تا از رهگذر این هوشیاری، به وظیفه خود یعنی سربازی و پاسداشت و مراقبت از حریم ولایت، عمل کند. این نیز بگذرد، کنایه از این دارد که در طول زمان، افراد چهره واقعی خود را نمایان می سازند و یک شبه به تاریخ سپرده می شوند تاآیندگان راجع به آنان قضاوت کنند. باید از تاریخ عبرت گرفت، باید از گذشته عبرت گرفت. در زمان انتخاب حضرت آقا پرسیده شد که ایشان جوان هستند و بهترنیست یک شخص باتجربه انتخاب شوند؟ که پاسخ داده شد: یک بار در زمان خلافت علی ع این حرف زده شد و علی خانه نشین شد، نمی خواهیم این دوباره تکرار شود. پس از زمان مولا علی ع گذشت تا روز انتخاب حضرت آقا آن گذشتن معنا پیدا کند و بگویند: نه زود نیست و گذشت و گذشت تا به امروز رسیدیم، و حال میبینیم که اگر شما پا در رودخانه بگذارید و پای خود را از آب بردارید و دوباره بگذارید، تغییر ایجاد شده است. گاهی تغییرات به دست ما رغم نمیخورد، چرا که عمر ماکوتاه هست و کفاف تمام ادوار را نمی دهد. من ننشسته ام، آقایم که فرمودند: من دیپلمات نیستم، من انقلابی ام. سخنش را بر دلم حک کرده ام و با همین رمز تا ناکجا آباد هم که شده، در راه آرمان های امام و رهبرم، می جنگم. سلاح دستم قلم است، و قلمم رسانه است. اسم و رسمم پنهان بماند که اسم و رسم ها میروند و فقط عمل ها باقی می مانند. سرباز سید علی این نیز گذشت و شاید تو هنوز گمان می کنی، ایستاده ای و درمیدان عمل هستی، پس خودت را محک بزن تا ببینی چند مرده حلاج هستی. با یک کامنت تو و این که بنویسی نباید دست روی دست گذاشت چیزی ثابت نمی شود. خود تو چه کرده ای؟ آیا هنوز سرت در صفحه خبرگزاری های درست است؟ مثل اینکه معنی افسرجنگ نرم بودن را نفهمیده ایم؟! جنگ نرم به قدرت و قلم شخص است به تاثیر گذاری و ضربه به دشمن، پس خواهشا انقدر نداسته و نفهمیده چیزی را جااااااار نزنیم.
۱۱ خرداد ۹۲ ، ۱۴:۱۱

عتید ... می گوید:

تو این اوضاع حضرت آقا جمالشون به جلالشون پیشی گرفته بنا به مصلحت، اما جالبه که دیوارها نمی شنوند حرفهایی که به درها میزنند!!!
همون یک پای مصنوعی جلیلی به صد تای آقایون ملوّن می ارزه...

پاسخ دل‌باخته :


وقتی روزبروز اهمیت بصیرت در نگاه مردم بالا نرود، متأسفانه نتایج خوشایندی به بار نخواهد آورد.
خدا به همه ما بصیرت عطا کند ان شاءلله
۱۲ خرداد ۹۲ ، ۲۰:۰۲

علی رضا می گوید:

این فقط دنبال جلب توجهه.

پاسخ دل‌باخته :


شهوت شهرت و جلب توجه در برخی بیداد می کند!
۱۴ خرداد ۹۲ ، ۰۱:۳۷

مصطفی روحی می گوید:

سلام
علی آقا کو نشانی از پدر .... ؟!

پاسخ دل‌باخته :


سلام علیکم
افسوس که این مزرعه را آب گرفته
دهقان مصیبت زده را خواب گرفته
۲۲ خرداد ۹۲ ، ۱۹:۰۷

سعید می گوید:

درود بر تو که سکوت نمی کنی و در اکثر مواقع جواب یاوه گویان را می دی؟
خدا نبخشدت علی آقا که نام نیک پدرت را خدشه دار می کنی

پاسخ دل‌باخته :


ان فی ذلک لایات لقوم یتفکرون
۱۳ تیر ۹۲ ، ۱۶:۳۲

یکی از میلیونها می گوید:

به کوری چشم دشمنان اسلام و به کوری چشم دین فروشان، در انتخابات 92 به کاندیدای مورد حمایت آزاده ای چون دکتر علی مطهری رأی دادم.

پاسخ دل‌باخته :


چه آزاده ای که اسیر حواشی ست! اسیر بی بی سی! اسیر رادیو فردا!
۲۴ تیر ۹۲ ، ۱۴:۵۶

هارپوکرات می گوید:

و علیک منی السلام ...
اهل سیاست نیستم اما از این پستتان حظ بردم. بقول شاعری مجعول :

پسر کو ندارد نشان از پدر
پدر را چه ربطی بود با پسر ؟!

پاسخ دل‌باخته :


سلام علیکم و رحمة الله
پدر دیروز، فردای انقلاب را ساخت اما پسر را با رادیو فردا مصاحبه همی باشد...
خدا عاقبت همه ما را ختم به خیر کند ان شاءلله
۲۷ مرداد ۹۲ ، ۰۰:۲۶

یه رفیق هم دانشگاهی می گوید:

سلام آقا سید میخواستم بگم مادر من از دوستان نزدیک همسر شهید مطهری هست اما هر وقت مادرم با ایشون صحبت میکنه همسر شهید از همه بچه هاش میگه و سلام همه رو میرسونه الا علی آقا رو شاید مادر هم از رفتار های فرزندش دلگیره که اسمی از اون نمیاره؟!!!!!!!!!

پاسخ دل‌باخته :


سلام بزرگوار
گمان نمی کنم اینگونه باشد چرا که مادر ایشان در مصاحبه ای گفته اند: «من از تمام فرزندانم راضی هستم و آنها حتی یک خدشه کوچک هم ندارند، به نظر من دعای پدرشان پشت سرشان است. همسر مرحوم شهید مطهری بار دیگر در دفاع از فرزندش علی مطهری در برابر هجمه هایی که علیه وی می شود، تاکید کرد:« پسرم علی حق را می گوید اگر چه به ضررش باشد»!
۲۰ بهمن ۹۲ ، ۲۰:۰۲

نسیم انتظار می گوید:

هرآنکه ندارد نشان از پدر
بیگانه خوانش نخوانش پسر
سلام سید موفق باشید جانا

پاسخ دل‌باخته :


سلام و رحمة الله
مؤید و منصور باشید ان شاءلله

ارسال دل‌گویه ها:

بدیهی است که همه دیدگاه‌های شما خوانده شده و برای انتشارشان، ملاک‌ها و معیارهایی لحاظ می شود؛ بنابراین، برای درج دیدگاه خود، رعایت برخی چهارچوب‌های اخلاقی ضروری است:

- لطفاً دیدگاه خود را به زبان فارسی بنویسید، پیام های غیر فارسی منتشر نخواهد شد.
- پیام هایی که حاوی توهین، تهمت یا افترا، نسبت به اشخاص حقیقی و حقوقی باشد منتشر نخواهد شد.
- از ارسال دیدگاه های تبلیغاتی و یا حاوی لینک، خودداری کنید، پیام های نامرتبط با متن، تأیید نمی شوند.
- لطفاً دیدگاه‌تان تا حد امکان مربوط به همین نوشته باشد، در غیر اینصورت می‌توانید از قسمت تماس با ما استفاده نمایید.

بلاگرهای بیان لطفا برای ارسال نظر و یا رأی‌دهی به مطالب روی گزینه «وارد شوید» در کادر پایین کلیک کنید تا مجبور نشوید نام و آدرستان را مجددا بصورت دستی وارد کنید.

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی