در همه این سال هایی که از فتنه گذشته است، پر بیراه نیست اگر بگویم دقیقا نمی دانم که معنای فتنه چیست و مصداق فتنه گر کیست! شاید گزاف نباشد اگر بگویم فتنه گنگ ترین واژه لغت نامه سیاسی این روزهاست؛ چرا که از بس تعریف های مختلفی از «فتنه» و «فتنه گری» ارائه شده است، حسابی آدم گیج می شود. به عنوان نمونه در قاموس دولت تدبیر و امید، «فتنه» یعنی تقوا و «فتنه گری» یعنی پرهیزگاری؛ لیکن نقد و انتقاد و یعنی خباثت و دشمنی و آب در آسیاب دشمن ریختن. آدمی با این تعاریف شاذ، حیران می ماند که فتنه بما هو فتنه آیا حادثه خوبی ست و فتنه گران از اخیارند یا نه!؟ من که خودم حسابی حیرانم و چیزی نمی دانم.
من فتنه گر نیستم و امروز فهمیده ام که فرزندان انقلاب، من و دوستانم و پدرم و دوستانش نیستیم. من دارد حسودی ام می شود به اعوان و انصار فتنه، چرا که انقلاب پدر آنهاست و آنها فرزند انقلاب اند. من در حسرت مقام و مرتبه فتنه گران خداجو هستم، بس که اهالی فتنه، مؤمن و با تقوا هستند. آری، فتنه گری هم عالمی دارد. کاش من هم یک فتنه گر بودم تا بعد از گذشت سال هایی که به نشر اکاذیب پرداختم و در راستای براندازی نظام به انجام برخی جرایم همچون اقدام عملی علیه امنیت ملی دست زدم، مثل چنین روزی تبدیل به شخصی پاکدست، انسانی ولایتمدار، فرزند انقلاب، مدیری توانمند، فردی با تجربه، مسئولی با سابقه، شخصی دلسوز، رزمنده دفاع مقدس، و حامی خانواده های شاهد و ایثارگر می شدم. من اگر فتنه گر بودم، امروز تمام خلقیات خیر و صفات نیک را منگه می کردند به صفحه بیوگرافی ام.
ای دل غافل! دیدی چگونه سرمان کلاه رفت؟! ما اشتباه کردیم، چرا که برای اثبات ولایتمداری و دفاع از نظام و ولایت فقیه و پایبندی به آرمان های انقلاب، لازم به این همه دردسر کشیدن و فحش خوردن و زخم و زیلی شدن نبود؛ من اگر بعد از انتخابات سال هشتاد و خشم، توفیق فتنه گری می یافتم، بجای لفظ خائن! امروز عوام و خواص، جملگی مرا خادم کشور و رهبر و مردم می خواندند. کاش من هم فتنه گر بودم، تا کسی حق نداشت - به بهانه خلق حماسه سیاسی توسط مردم و برای تلخ نشدن کام ملت- به کارنامه عملی من در دوران فتنه بپردازد و آن را مورد تفقد قرار دهد. من اگر فتنه گر بودم، همه با طوفانی جلوه دادن شرایط، با کس و ناکس لابی می کردند تا آنها کوتاه بیایند و سکان کشتی سعادت را بدهند دست من. من اگر فتنه گر بودم، همه برای بخشش من از آیات قرآن و روایات معصومین و خطبه های نهج البلاغه، مایه می گذاشتند. آن وقت به جای توبیخ من، آن ها که مرا بازخواست می کردند، مستحق توهین و تهمت و تمسخر و توبیخ می شدند.
کاش من هم فتنه گر بودم تا اگر قوه قضائیه - به هر دلیلی - به اتهاماتم رسیدگی نمی کرد و مرا محکوم نمی کرد، حقانیتم بیش از پیش ثابت می شد. من اگر فتنه گر بودم یک ماشین پول شویی می خریدم و می گذاشتم کنار ماشین لباس شویی خانه مان، تا پول های باد آورده ام، که - از باب مشغله زیاد - وقت نمی کنم بشمارم را بشوید. من اگر فتنه گر بودم، مبرا می شدم از هر خبطی و مصون می شدم از هر توبیخی. با رویی غیر گشاده، نامه سرگشاده به هر که می خواستم، می نوشتم و هیچ خیالم نبود که عواقبش چه می شود. سایت می زدم هر چقدر که توان داشتم، مصاحبه می کردم هر چقدر که زمان داشتم، خارج می رفتم هر کجا که می خواستم، در خارج می ماندم هر چقدر که دوست داشتم، و داخل کشور می آمدم هر وقت که عشقم می کشید. کاش من هم فتنه گر بودم و مصونیت آهنین داشتم و گارانتی امکانات رانتی ام، مادام العمر بود.
کاش من هم در ایام فتنه، جزء صحنه گردانان اصلی اغتشاشات بودم تا بعد از چهار سال عشق و حال در لندن و گذراندن دوره دکترای انقلاب مخملی زیر نظر استاد مخملباف، جرج سوروس «علیه السام»، با سلام و صلوات به آغوش مام وطن باز می گشتم، اما برای اقامت چند روزه در هتل اوین، به دعوت قاضی القضات افتخار نمی دادم. کاش من هم فتنه گر بودم تا راست راست توی خیابان های نیاوران راه می رفتم و کسی هم نمی گفت: بالای چشم «استات اویل»ات ابروی «توتال» است! کاش اسم مستعار من هم «جونیور» بود که وقتی بیانیه سراسر دروغ مرا در مجلس می خواندند، همه خطاب به من «احسنت» بگویند. کاش من هم فتنه گر بودم تا اگر کسی خواست اتهامات رانت خواری مرا بازگو کند، به احترام پدرم، نام مرا جای اسم کامل، اختصاری بخواند؛ چرا که آبروی من، آبروی پدرم بود و آبروی پدرم، آبروی نظام بود. چون پدر من ذخیره انقلاب بود، چون انقلاب مدیون پدر من بود. حالا من هرچقدر آدم بی پدر و مادری باشم، ایرادی ندارد! مهم این است که امام گفت: انقلاب زنده است، تا پدر من زنده است.
کاش من هم فتنه گر بودم... نه؛ ببخشید! من فتنه گر نیستم، چرا که اسم مادر من عفریته و اسم خواهرم فتانه نیست. من فتنه گر نیستم، چرا که مادرم در آن روز رأی گیری معروف، وقت ناهار برایمان فتنهپلو نپخت. من فتنه گر نیستم، چرا که فتنه از قتل بدتر است و فتنه گر از قاتل. من فتنه گر نیستم و نمی توانم ماست را سیاه جلوه دهم و سر هر منتقدی، جیغ بنفش بکشم. من فتنه گر نیستم و با کوچکترین اشتباه، می توان مرا دستگیر کرد و - مثل طلبه سیرجانی - به اشد مجازات محکوم کرد. من فتنه گر نیستم و آنقدر محکومیت من بدیهی خواهد بود که سعید قاسمی بخاطر شخصی مثل من با آبرویش بازی نمی کند و شرط تراشیدن ریش را برای دستگیری و محاکمه من نمی گذارد؛ چرا که من فتنه گر نیستم و به راحتی و بدون هراس از هیچ کس و هیچ جایی، می توان مرا بازداشت و محاکمه کرد. من فتنه گر نیستم، چرا که اگر فتنهگر بودم، حالا نمی توانستم گلویم را صاف کنم و با صدای بلند بگویم: بنی آدم اعضای یک پیکرند، اما برخی انگار آدم ترند؛ همه در دنیا مساوی اند، اما بعضی ها مساوی ترند!
نظرات تأیید شده: (۳۵)
واکنشها :
نظرات تأیید شده: (۳۵) واکنشها :
ناموس خدا می گوید:
پاسخ دلباخته :
کاش ایمان آورده بودند..