خانم مصطفوی، امام را دوباره مرور کنید!
| ارسال در «دلنویس» در ساعت ۰۲:۲۸ روز چهارشنبه ۰۱ خرداد ۹۲ |
به گزارش سرویس خبر و تحلیل پایگاه دل آباد به نقل از 598، به دنبال اعلام نتایح تایید صلاحیت های نامزدهای یازدهمین انتخابات ریاست جمهوری خانم زهرا مصطفوی فرزند حضرت امام خمینی(ره) طی نامه ای خطاب به مقام معظم رهبری اعتراضاتی را در خصوص رد صلاحیت آقای هاشمی بیان داشته اند.
متن ذیل پاسخی به نامه دیروز ایشان به مقام معظم رهبری می باشد که در ادامه می آید.
نخست؛ اینکه چرا دیگران میتوانند به درخواست شما ورود کرده و پاسخ شما را بدهند به دلایل زیر است:
1) شخصی غیر از شما(آقای هاشمی) از نهاد قانونی نامربوط به شما (شورای نگهبان) درخواستی بلاارتباط به شما (درخواست بررسی شرایط صلاحیت کاندیداتوری ریاست جمهوری) را کرده است لکن شما به خود اجازه داده اید که روی اختیارات قانونی شورای نگهبان تعریض بزنید. بنابراین دیگران هم حق دارند روی نظرات شما در نامه ای که خطاب به رهبری معظم نوشته اید تعریض بزنند.
2) شما نامه تان به حضرت آقا را خصوصی ننوشته اید بلکه در محضر علن و آشکار ایشان را خطاب قرار داده اید لذا دو حدس از این رفتار سرکارعالی مستفاد می گردد
3) اول: خواسته اید تا عموم مردم باخبر باشند که شما چنین درخواستی از ولایت امر کرده اید فلذا رد درخواست شما از سوی ایشان با مشکل مواجه شود.
دوم: خواسته اید به مردم القاء کنید که عدم موفقیت هاشمی در عبور از فیلتر شورای نگهبان به نوعی خواست رهبری بوده است.
اگر حدس های دوگانه بالا درست باشد باید گفت :
منظور اول شما غیر منصفانه و غیر اخلاقی است
منظور دوم شما یک توهم و بهتان بیش نیست
متاسفانه شما خواهر محترم با این متن نشان داده اید که نه به جهت دلسوزی نظام و انقلاب بلکه باقلم خود وارد میدان شده و برای آقای هاشمی کارگری می کنید.
اما بعد:
خانم مصطفوی، در دستنوشته شما چند نکته ویژه دیده می شود که سعی می شود تا یک به یک مورد نقد و پاسخ قرار گیرد:
الف) نوشته اید:
همان روزی که تأئید امام بر رهبری حضرتعالی را از زبان ایشان شنیدم و همواره آن نظریه را در مواقع لازم بیان کرده ام تأئید صلاحیت برادر آقای هاشمی را هم شنیدم زیرا امام بعد از نام جنابعالی نام ایشان را هم ذکر کردند. خوشبختانه و به حق حضرتعالی مورد رأی خبرگان قرار گرفتید ، لذا لزومی نمیدیدم تا ذکری در این مورد از ایشان به میان آورم.
نقد و پاسخ :
آیا شما آنروز از حضرت امام(ره) عبارت «تایید صلاحیت» را شنیدید؟ یا خودتان مضمون فرمایش حضرت امام را که ناظر بر «حال آنروز» آقای هاشمی بوده است مصادره به مطلوب نموده و به «تایید صلاحیت» تبدیل می کنید؟
آیا شما که فرزند امام بزرگوار هستید،
خبر ندارید که امام(ره) فرمودند: «ملاک حال فعلی افراد است»؟
خبر ندارید که امام (ره) فرمودند: «هر کس رای شورای نگهبان را نپذیرد مفسد فی الارض است»؟
خبر ندارید که امام (ره) فرمودند: « شوراى نگهبان حدودش چه قدر است؛ قوه قضاییه حدودش چى است؛ قوه اجرائیه. قانون معین شده است. نمیشود از شما پذیرفت که ما قانون را قبول نداریم. غلط میکنى قانون را قبول ندارى! قانون ترا قبول ندارد. نباید از مردم پذیرفت، از کسى پذیرفت، که ما شوراى نگهبان را قبول نداریم. نمیتوانى قبول نداشته باشى ... مردمى که به قانون اساسى رأى دادند منتظرند که قانون اساسى اجرا بشود؛ نه هر کس از هر جا صبح بلند میشود بگوید من شوراى نگهبان را قبول ندارم نه! همه باید مقید به این باشید که قانون را بپذیرید، و لو بر خلاف رأى شما باشد. باید بپذیرید، براى اینکه میزان اکثریت است ... من هم ممکن است با بسیارى از چیزها، من که یک طلبه هستم، مخالف باشم. لکن وقتى قانون شد خوب، ما هم میپذیریم»
ب)نوشته اید:
اما متاسفانه امروز که می بینم شورای نگهبان دست به رد صلاحیت ایشان برای ریاست جمهوری زده است.
نقد و پاسخ :
خانم مصطفوی، مدرک دکترای شما در هر رشته ای که باشد برای قائل شدن فرق میان «ردصلاحیت» و «عدم احراز صلاحیت» کافیست. شما با تکیه بر کدام سندو مدرک ادعا می کنید که آقای هاشمی ردصلاحیت شده اند؟ آیا این فرمایش شما قابلیت پیگیری قانونی از سوی شورای محترم نگهبان را ندارد؟ آیا شورای نگهبان به شما و یا هر نهاد قانونی دیگری رسما اعلام وابلاغ کرده است که آقای هاشمی «رد صلاحیت » شده است؟ به فرض که چنین بوده باشد آیا اعلام عمومی این موضوع از سوی شما، پیش از اینکه مبادی قانونی و دذیصلاح چیزی اعلام کنند مصداق قانون شکنی نیست؟
ج )نوشته اید:
خواهرانه تذکر می دهم که این کار هیچ معنایی جز فاصله انداختن بین دو یار امام و بی توجهی به شوق و اقبالی که مردم کوچه و خیابان به نظام و انتخابات پیدا کرده است ندارد.
نقد و پاسخ:
بگذریم از اینکه شما با تکیه بر احترامی که حضرت آقا برای بیت محترم امام راحل قائلند به خود اجازه می دهید تا در محضر عام به ساحت ولایت «تذکر» دهید سخن شما خواهر گرامی با آموزه های انقلابی حضرت امام(ره) نیز فاصله دارد.
اینکه شورای نگهبان وظیفه قانونی خود را انجام داده و مُر قانون را رعایت کند فاصله انداختن میان یاران امام است؟ آیا هاشمی خود پیش از این نگفته است که ورودش به انتخابات ریاست جمهوری خلاف شرع و خیانت است؟ آیا بپذیریم که هاشمی با آنهمه تجربه مدیریت و سیاسی خود از عدم احراز شرایط صلاحیتش (لااقل به دلیل فرتوت بودن) بی خبر بوده است؟
اینکه شما آقای هاشمی را فراقانونی نشانده و اینهمه یاران صدیق انقلاب را ذیل ایشان قلمداد کنید شکاف انداختن میان مردم و انقلاب نیست؟
وانگهی، لطف کرده و بفرمایید شور و شوق و اقبال کوچه و خیابانی مردم به آقای هاشمی را شخصاً نظرسنجی فرمودید یا خیر؟ اگر آری، چگونه و از چه طریقی؟ و اگر خیر بفرمایید مآخذ و منابع شما برای وجود این اقبال چیست؟
د) نوشته اید:
من مدعی نیستم که آقای هاشمی امروزی همان فرد دیروزی است زیرا این تغییرات در تک تک مردم در گذر زمان رخ داده است «وَمَا أُبَرِّىءُ نَفْسِی إِنَّ النَّفْسَ لأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ» اما جدا شدن تدریجی شما از هم بزرگترین لطمه ایست که به انقلاب و نظام وارد میشود.
نقد و پاسخ:
سرکار خانم مصطفوی، همین یک جمله ی شما که « من مدعی نیستم که آقای هاشمی امروزی همان فرد دیروزی است » مهر ابطالی است بر کل ادعای شما مبنی بر اشتباه بودن رای شورای نگهبان در خصوص هاشمی و ایضاً مُهر تاییدی است بر این جمله ی حضرت امام که «ملاک حال فعلی افراد است».
اما منظورتان از «این تغییرات در تک تک مردم در گذر زمان رخ داده است » چیست؟ اولاً که تغییرات در مردم عادی با تغییرات در کسانی که مدعی صدارت و امیری بر مردم اند فرق بسیار دارد.
فراموش نکنید که «الناس علی دین ملوکهم» بنابراین تغییرات در مردم، با تغییرات در هاشمی و مدعیان کرسی ریاست جمهوری البته که فرق از زمین تا آسمان دارد. آیا واقعا بین تغییرات در مردم کوچه و بازار با تغییرات در آن هاشمیِ مورد تایید حضرت امامی که نابودی اسرائیل را دنبال می کرد با این هاشمی که با اسرائیل سرجنگ ندارد یکی است؟
ثانیاً خطر جدا شدن حضرت آقا و جناب هاشمی را بزرگترین لطمه به نظام دانسته اید. ما با شما هم نظریم که جدایی هاشمی از رهبری لطمه ای بزرگ به نظام و انقلاب بود اما لزوما «بزرگترین نیست». چرا که آموزه های روح اللهی به ما آموخته است که انقلاب قائم به شخص نیست بنابراین بزرگترین لطمه به انقلاب «جدایی مردم از انقلاب و نظام» است که نتیجه مدیریت کارگزارانی آقای هاشمی و دولت اصلاحات در حال رقم زدن چنین ثلمه ای به میراث امام بود.
آیا واقعا ما عوام الناس بپذریم که شما سرکار خانم دکتر مصطفوی -که از اهل بیت محترم امام هستید- در آبان ماه 1378 وقتی که ولایت امر، خطبه ی ریزش و رویش ها را خواندند بی خبر بودید از درددل ایشان و اصلاً و ابداً متوجه نشدید که منظورشان از «ریزش ها» چه کسانی بود؟
آیا شما خواهر محترم و فرهیخته در تمام غائله 88 نگران جدایی هاشمی و خاندانش از رهبری و مردم نبودید؟
آیا آن نامه ی سیاه را که آقای هاشمی خطاب به رهبری نوشتند نشانه و خطری برای فاصله گرفتن آقای هاشمی از رهبری و نظام قلمداد نکردید؟
ه) نوشته اید:
خواهشمند است در این امر مهم دخالت فرمائید و نگذارید که یک حرکت همه تلاشها را خراب کند و نشان دهید که چرا امام میفرمود: « ولایت فقیه برای آن است که نگذارد هر کس هر کاری دلش می خواهد بکند و ولایت فقیه می خواهد جلوی دیکتاتوری را بگیرد »
نقد و پاسخ:
شما شورای نگهبان را که میراث حضرت امام است دیکتاتور خوانده اید؟ چگونه است که تکروی و هجمه های یک تنه ی خاندان و اطرافیان آقای هاشمی را در چهارسال گذشته به ارزشهای نظام و انقلاب و خودسری های خلاف قانون ایشان را دیکتاتوری نمی دانید؟ به راستی تعریف دیکتاتوری از نظر شما چیست؟ کاش در پاورقی نامه ی غیرمنصفانه تان واژه ی دیکتاتوری را تعریف می کردید تا خوانندگان عمومی شما بدانند ملاکتان برای تعیین مصادیق دیکتاتوری چیست؟
خانم مصطفوی، برداشت این قلم این است که وظیفه ی حمایت های تاسف بار آقای علی مطهری از آقای هاشمی را در این برهه، شما بردوش گرفته اید. شما را درراهی(فشار به رهبری) که در پیش گرفته اید به روح بزرگ امام و خدای متعال و خون برزمین ریخته ی شهدای 88 ارجاع می دهیم.
علی می گوید:
الحق که بیبصیرتی این بزرگان درس عبرتی تاریخی است. امیدوارم خانم مصطفوی مانند فرزند برادرشان، حسن مصطفوی، خرابکاری نکنند و هر چه زودتر اشتباه وحشتناک خود را جبران کنند.
پاسخ دلباخته :