از همان کودکی متنفر بودم از بوی سیگار و قلیان، نه اعتیاد شان حالی ام می شد نه روشنفکری شان. هیچوقت هم زیرسیگاری هیچکس را خالی نمی کردم. همیشه می گفتم: کیف کثیفش را خودشان می برند و دود کریهش را دیگران. هیچوقت هم آبم با سیگاری ها توی یک جو نمی رود. حالا از قهوه خانه برگشته اند، بوی گند قلیان، نفسم را بند می آورد. داخل اتاق می شوند و سلام می کنند. هنوز داخل [...]