هنوز از حرارت 9 دی میسوزند
آنها که
در خرداد 88
روشن کرده بودند آتش را!

هنوز از حرارت 9 دی میسوزند
آنها که
در خرداد 88
روشن کرده بودند آتش را!
صف بسته اند بر در آهنگران شهر
وقت تشهد
نمازش فُرادا شد
امام جماعتی که
پیک هجده هزار نامه بود!
کار جهادی نه!
من آه نهادیام
که زیر خط فقر
یاد صفرهای نجومی افتاده
نفهمیده بودم آخرین بار است
خواستم دورش بگردم
گشتم
نبود...
بی پنجره نبودهای
تا بدانی در غربت
بی تکیهگاه
چه به روز آدم می آورد
باز و بسته شدن درها
گریه کنم یا نکنم؟
رودل کرده ام این روزها
نمی دانم
غصه کودکان کار را باید خورد
یا اندوه بزرگسالان بیکار!
امروز تیرها و بمب ها دو گونه تأثیر و
خون ها ارزش دوگانه دارند!
تأثر یا بیتفاوتی؟!
ساده تر از این معادله در جهان نیست؛
نمی شود صبح و شام...
لا یبصرون، حوصله شرح آیه نیست...
و تنها خداست که هر صبح
از نشان دادن خورشیدش
به آن ها که اهل دیدن هم نیستند،
هرگز خسته نمی شود.
برخیز که غیر از تو مرا دادرسی نیست..
نه باید به انتظار نشست
نه اینکه فقط ایستاد
برای آمدنت
باید حرکت کرد...
ماییم و رخ یار و دگر هیچ..
بارالها
من را از ما بگیر
خودت را اما نه
به تنگ آمده ام
از این همه بغض گلوگیر،
اگر تو ضامنم نشوی
این دل قفسنشین
منفجر می کند مرا
آسوده بخواب در آغوش مادر
گرچه رباب نیست، آب هست
اما حرمله
قرن هاست که مرده
و آهنگری دیگر...
دیروز شمردم دیدم
در گوشه گوشه باغچهمان
پنجاه بوته نرگس داریم
می بینی؟
باور کن
حیف است این همه سال
حسین بیشتر از لایک
تشنه لبیک بود
افسوس که
جای عمل به حرف هایش
نوت و کپشن نوشتیم برای عاشورایش!
آسمان تکیه به دستان تو دارد عباس
دستان تو
سد محکم خیمه ها بود
سد که شکست
آب از سر رباب گذشت [...]
برجام کج
فرجام حج
این روزها
دلواپس حال تو ام...
بدون شرح!
گیرم آباد کردیم
تمام شهرهای کهنه را
با این همه شهرنو چه باید کرد..؟!
می گذرد
چه تلخ و چه شیرین
چه سخت و چه آسان
چه دلچسب و چه جانکاه
همیشه
گذشته ها گذشته!
بگو دلیل این همه سال سکوت
در لب ساحل چیست؟
باور کن موج
هر لحظه حق دارد
اینقدر سر به صخره بکوبد!