من معتقدم همیشه باید یکی باشد که لباس مشکی - شوره ی غم بسته - ات را عاشقانه بشوید برای مجلس روضه بعدی. دیشب اما بعد از اتمام مراسم در حسینیه موج، وقتی حاج حسین (سازور) میخواست لباسهای بچهها را بیندازد توی لباسشویی، رو به من گفت شما لباس نداری؟ من هم علیرغم میل باطنیام گفتم یک پیراهن مشکی دارم. وقتی آمد جلو، پیراهنم را تحویل دادم و خوابیدم. ظهر فردا اما وقتی که میخواستم بیایم سر کار، پیراهنم را برداشتم که بپوشم، دیدم دکمه وسط پیراهنم افتاده. و حالا من ماندهام و هیأت ساعت 9 و یک پیراهن مشکی ِ یک دکمه نداشته و یک تهران دوست نداشتنی ِ دکمهدوز ندار!
نظرات تأیید شده: (۱)
واکنشها :
نظرات تأیید شده: (۱) واکنشها :
پلک شیشه ای می گوید:
پاسخ دلباخته :
تلخ نیست یعنی؟