و دست فرشچیان طرح می زند آن را
همه گویند
بهشت زیر پای شماست
مادر
پایین پای تو [...]
و دست فرشچیان طرح می زند آن را
همه گویند
بهشت زیر پای شماست
مادر
پایین پای تو [...]
بجای باخت انتخاباتی، برای باخت اخلاقی تان پیراهن مشکی بپوشید!
«انا لله و انا الیه راجعون» اولین پیامکی بود که بعد از اعلام نتایج انتخابات دریافت کردم. ولیکن ما امشب برای گریه دنبال مجلس آبغوره گیری هفتگی هیئت الریای توابین نیستیم. گریه کردن و سرافکندگی سهم آن جماعتی ست که به خاطر رأی آوردن کسی، به مطاع آبرویشان چوب حراج زدند. دوستان! به جای باخت انتخاباتی، برای باخت اخلاقی تان پیراهن مشکی بپوشید. جای گرییدن بر حسین، برای کوفی [...]
ارتش آزادی بخش سوریه در اسارت هوای نفس خویش است!
وقتی بعد از مدتی چند، دوباره خبر تخریب حرمی و هتک حریمی را می شنویم، شاید دیگر این ابهام قدری روشن شده باشد بر همگان؛ اینکه چرا قبر تو بی نشان است و حرمی از برایت نیست. شاید حالا رسیده باشیم به پاسخ این پرسش که چرا نمی توان برای دلی که از دلتنگی در این سالیان دراز، همچون ابر سیاهی به رنگ بغض در آمده، بارانی بی ملاحظه را در آسمان مدینه متصور بود؟ چرا نمی توان از [...]
چرا بعضی نمی دانند که یاس یک گل حساس است؟
تا بحال پیش آمده از خود بپرسید این سوال را که چرا در تمام گل فروشی ها خبری از گل یاس نیست؟ در گلکده ها سراغ هر گلی را اگر بگیری پیدا می شود، الا یاس! کسی هست تا پاسخ این پرسش را دهد؟ گلفروشی ها لیاقت داشتن یاس را ندارند یا بهای یاس برای خریداران خیلی گران و طاقت فرساست؟ مگر این گل چه کم از مریم و نرگس دارد؟ مگر نمی گویند که یاس سرور تمامی گل های جهان است؟ [...]
از مجموعه از در تا مادر:
شهر که بی پیامبر شد،
چوب گهواره پسر
تابوت پیکر مادر شد.
به تعداد زخم های کاری که بر تن این پیکر مطهر نشسته است، می شمارم سال های سربلندی را. سی و سه سال است که جوانمردان این سرزمین با خون خود نگذاشته اند که مُهر سرخ رنگ «آری» در برگه های رأی دلمان به «جمهوری اسلامی» خشک شود. سی و سه سال است که این ملت با شعار «هیهات من الذلة» پای آرمان های الهی و انسانی امام ایستاده اند. سی و سه سال [...]
مدینه بعد از مادر، جای ماندن نبود...
در آسمان عشق، خورشید در فراق ماه از این چرخش های بیهوده داشت خسته می شد که فرشتگان مژده اجلال نزولت را دادند. آمدی از بهشت که جمع قمر های منظومه عصمت جمع تر شود. قبل از تو خورشید دلیل موجهی برای چرخش نداشت. آمدی تا یکبار دیگر آسمان به زمین نزدیک تر و خورشید به ماه مشتاق تر شود. آمدی که جای خالی خود را در گهواره آغوش مسیح پر کنی، که جای خالی مادر را در مدینه دل [...]
در بقیع
آنجا که خاکش گِلی تر است،
مزار مادر است! [...]
فرقی نمی کند،
قم باشد یا تهران،
مشهد باشد یا کرمان؛
حتا فرقی نمی کند
چاله کاظم باشد، یا سالاریه [...]
از خیابان به سمت خانه می آیم. جوان ها را می بینم که مشغول آتش بازی هستند. انگار شب چهارشنبه سوزیست. به خانه می رسم و با خوشحالی به خواهرم می گویم که استخدام شدم ها! انتظار دارم خوشحال شود اما، هیچ نشانی از خوشحالی در چهره اش دیده نمی شود. دوباره با هیجانی وصف ناشدنی گفتم: در سازمان کار و امور اجتماعی استخدام شدم. اما انگار نه انگار. رنجی در خاطر اش بود که [...]
«مظلومیت»* ارثی ست،
اگر
سید باشی! [...]