دل آباد :: رسانه اهل دل

دل آباد، رسانه بی دل هایی ست که در به در، در پی دلدار اند.
خانه | اخبار | پیامک | کتاب | جزوه | اپلیکیشن | فیلم | صوت | ختم قرآن | عکس | گوشه‌نما | آرشیو | پیوندها | وبلاگ‌ها | همدلی در دل‌آباد
درباره ما | تماس با ما


امروز
یکی دیگر از روزهای خوب خداست


ارث و میراث


| ارسال در «دل‌پاره» توسط دل‌باخته .. ، در ساعت ۲۱:۲۴ روز شنبه ۲۸ اسفند ۸۹ |


مظلومیت ارثی ست،

اگر سید باشی!

 

 

* کمر درد هم..

نظرات  (۸۳)

۲۸ اسفند ۸۹ ، ۱۹:۳۲

زهیر می گوید:

دخترکی چادر مادرش را گرفته ، ماهی می خرد برای هفت سین اش ...
.
پسرکی چادر مادرش را گرفته ، درد دارد از زمین خوردن مادرش ...
۲۸ اسفند ۸۹ ، ۱۹:۳۶

زهیر می گوید:

و اگر سید نباشی ...
باید بغض کنی وقتی صدایش می کنند مــــــــــــادر...
۲۸ اسفند ۸۹ ، ۱۹:۳۷

زهیر می گوید:

بالای خط دفتر عشقم نوشته ام
نابرده رنـــــــج ، گنــــــــــج به من داد فاطمه (سلام الله)...
۲۸ اسفند ۸۹ ، ۱۹:۴۵

زهیر می گوید:

نمی ترسی ؟
از اینکه گوش هایت می شنوند ناله های مادر را...؟
گریه ی ...
نمی ترسی از اینکه می خوابی ؟
که خواب می بینی مادر را ...
آخ ...
مادرم ...
۲۸ اسفند ۸۹ ، ۱۹:۴۶

زهیر می گوید:

کمرت ...؟
پهلوی مادر بیشتر درد می کند پسر ...
۲۸ اسفند ۸۹ ، ۱۹:۴۸

پرواز می گوید:

کمرت می شکند
وقتی سید نباشی
اما
مادرت دردی داشته باشد
که بهبودش نیست
۲۸ اسفند ۸۹ ، ۱۹:۵۱

زهیر می گوید:

عیدانه نوشتنم نمی آید ...
جای دیگری ام این روزها ... جایی بین برادر و علمدار ...
بین رکن و مقام ... بین عباس تا حسین ... بین اینجا تا بهشت ... بین پسر تا مادر ... بین غریبی تا غربت ... بین و بهار و دیوار ... بین ...
۲۸ اسفند ۸۹ ، ۲۰:۰۴

پرواز می گوید:

آری گاهی،
فقط باید مرد باشی،
تا گریه کنی...
با من بگو چه کند
دختری که باید به " عجل وفاتی "
مادرش آمیــــن بگوید ...
گریه . . .
.
.
.
۲۸ اسفند ۸۹ ، ۲۰:۲۱

حسن می گوید:

ای که ره بستی میان کوچه ها بر فاطمه
گردنت را می شکست آنجا اگر عباس بود...
۲۸ اسفند ۸۹ ، ۲۱:۱۰

فاطمه می گوید:

ننویسید کمر ... بنویسید پهلو
پهلو بود که شکسته بود
پهلو شکسته با کمرشکسته خیلی فرق می کند
درد پهلو بیشتر است

...؟
۲۸ اسفند ۸۹ ، ۲۱:۱۰

سیده می گوید:

مادرم....
۲۸ اسفند ۸۹ ، ۲۱:۱۹

سعادتمند می گوید:

.
بی انصاف ..
۲۸ اسفند ۸۹ ، ۲۱:۵۰

مشکات می گوید:

چه زیبا نوشتین رابطه کمر درد با سید بودن را. دلم گرفت
((نگارا...
بهار جلوه‌ایست از لبخند مسیحائی تو
که با آمدنت بهشت هم نصیب زمین خواهد شد...
کاش امسال تو برای‌مان یامحول الحول و الاحوال بخوانی تا حول حالنا بظهور الحجه باشد...))
*سال نوتان مهدی پسند باد*
۲۸ اسفند ۸۹ ، ۲۲:۱۴

یه قاچ انار می گوید:

بازبسم الله الرحمن الرحیم
عاشقی هم عاشقی های قدیم...
یاعلی
۲۸ اسفند ۸۹ ، ۲۲:۴۱

پرواز می گوید:

پهلوی ِکمرت می شکند
وقتی
کنـار ِ مــــادر ِ پهلو شکسته ات ،
نشسته ای ....
۲۸ اسفند ۸۹ ، ۲۳:۳۶

شهابیه می گوید:

ئه. پس این کمردرد ارثی است؟ خاک بر سر دکتر ها که این را نفهمیدند...
۲۹ اسفند ۸۹ ، ۰۱:۱۱

کاش میشد خدا را بوسید می گوید:

بهترین نقطه بهشت از آن مادرم باد
۲۹ اسفند ۸۹ ، ۰۱:۳۰

زهیر می گوید:

خواب ام را امشب حرام کرده ای ...
.
مـــــــــــــــادرکم ...
.
.
.
۲۹ اسفند ۸۹ ، ۰۱:۳۳

زهیر می گوید:

سید
تو می گویی وقتی مادر افتاد
کسی هم در کوچه بود ؟
یا مثلا وقتی پسر دوید که بابا بیا ...
کسی زمین خوردن علی را هم دید ... ؟
سید ...
حالا که مجنون می کنی
آن هم پیش از موعد مقررش ... !
اصلا بیا و جواب بده که چرا مادرت ...؟
۲۹ اسفند ۸۹ ، ۰۱:۳۴

زهیر می گوید:

کمر پسرش هم میراث بودها!
البته کمی فرق داشت ...
آنجا کمرش درد نگرفت
یکباره
شکست ...
.
یا اخا ...
۲۹ اسفند ۸۹ ، ۰۱:۳۵

زهیر می گوید:

کمر این یکی پسرش را هم که ...
ما می شکنیم ...
.
کک مان هم که نمی گزد ...
.
کاش نمی گفتی ارثی ست ...
کلاه شرعی درست کردیم برای خودمان ها !!
۲۹ اسفند ۸۹ ، ۰۱:۳۷

زهیر می گوید:

سال نوی مهدی پسند چه جوری ست سید ؟
مهدی پسر همین مادری ست که این روزها هیچ کــــــــــــــــــس به عیادتش نمی رود ...
یعنی مهدی سال نوی اینطوری را - بی مادر- می پسندد ؟
۲۹ اسفند ۸۹ ، ۰۱:۳۸

زهیر می گوید:

سید !
یک سوال دیگر ؟
مادرم وقتی باردار بود کمرش خیلی درد می گرفت ...
مادر تو هم ... ؟
.
شنیده ام محسن اش را همین کمردردها ...
۲۹ اسفند ۸۹ ، ۰۱:۳۹

زهیر می گوید:

سید ...
حواله ات باشد با پسرش ...
که اینطور
این وقت شب
آخری سالی
خواب حرام کرده ای بر چشمان خسته ام ...
۲۹ اسفند ۸۹ ، ۰۱:۴۰

زهیر می گوید:

سید تو امسال بهار را چطور تبریک می گویی ؟
۲۹ اسفند ۸۹ ، ۰۱:۴۱

زهیر می گوید:

امسال ما هم عید نداریم ... با اینکه سید نیستیم ...
اما می دانی ؟
پدرم داغدار مادرش است ... هنوز 40 روز نشده که مادرش رفته ...
هرچه کردم راضی نشد رخت عزا درآورد ...
ما هم امسال عید نداریم پسر ...
ما هم ...
امسال داغداریم ...
۲۹ اسفند ۸۹ ، ۰۱:۴۲

زهیر می گوید:

...
۲۹ اسفند ۸۹ ، ۰۱:۵۶

طوی می گوید:

بانو
نمی یابمت
اما
کنارتو
گریه مرسوم است
مگر می توان پهلوی تو بود و شکسته نبود ؟
حمید رضا شکارسری
۲۹ اسفند ۸۹ ، ۰۳:۴۳

فاحا می گوید:

.. مگر می شود
پهلوی تو بود و
شکسته نبود؟؟
۲۹ اسفند ۸۹ ، ۱۰:۲۳

رهرو می گوید:

عاشقی آنجاست که « او » از درد ِ ولایت بین در و دیوار می ماند ،
و علی که ، به خاطر « او » روی زمین کشیده می شود ...
در آن کوچه ، در آن خانه هر چه هست ، همه « عشق » است ، حتی اگر حقارت باشد ، درد باشد ، خون جگر باشد ...
از « مادر » عاشقی بیاموزیم ...
۲۹ اسفند ۸۹ ، ۱۱:۰۶

فاطمه می گوید:

بهاری که می آید ارمغان سلامتی مادرتان باشد انشاالله...
۲۹ اسفند ۸۹ ، ۱۲:۱۷

سعادت می گوید:

این روزها مگر کسی به فکر کمر کس دیگری هم هست؟؟؟
مگر این روزها جای دل و روح است؟؟؟
مگر این روزها کسی بی تاب می شود برای کس دیگری؟؟؟
روزگار غریبی است سید...
دل ها خیلی غریبند...
...
...
۲۹ اسفند ۸۹ ، ۱۳:۲۲

پرواز می گوید:

مظلومه که باشی
آن که پشت ِ در آتش َت می زند
به عیادتت می آید ...
۲۹ اسفند ۸۹ ، ۱۶:۵۷

کلوخ می گوید:

الهی....
۲۹ اسفند ۸۹ ، ۱۸:۴۴

پرواز می گوید:

تمام ِ نفس هایم را بغض می کنم
این روزها
وقتی بین ِ هر نَفَسَ ت ،
آه
می کشی ...
۲۹ اسفند ۸۹ ، ۱۹:۳۰

نرجس می گوید:

مادر ....
مادر ...
مادر ...
خوش به حال کسی که مه از کمردرد به خود بپیچد ...
چرا کمرم ذره ای درد نمی کند خدا؟؟؟
۲۹ اسفند ۸۹ ، ۲۱:۰۵

دوست می گوید:

سلام
نوشته ات کمرم را به درد آورد...
از همین حالا بر تبل فاطمیه کوبیدی سید؟!
خدا رحم کند به ما
۲۹ اسفند ۸۹ ، ۲۲:۴۴

زهیر می گوید:

برخیز، بیش از این نتوان بار غم کشید ، ما می رویم بلکه بیاریم یـــار را (شهریار)...
.
.
.
به امید سال ظهور آفتاب ....
۰۱ فروردين ۹۰ ، ۰۱:۰۰

سامیه می گوید:

واقعاً سید که باشی، کمر درد ارثی است.
حقیقت تلخیه....
۰۱ فروردين ۹۰ ، ۰۱:۰۲

زهیر می گوید:

00:00 عاشقی موعود هم رسید سید ...
کجاست مسیحای موعود ...
۰۱ فروردين ۹۰ ، ۰۵:۱۸

حمید می گوید:

لحظات از آن توست ؛ آبی، سبز، سرخ، سیاه، سفید...
رنگهایی را که بایسته است ، بر آنها بزن
روزهایت رنگارنگ
سال ۱۳۹۰ مبارک . . .
۰۱ فروردين ۹۰ ، ۰۵:۲۱

سید محمدرضا می گوید:

کنار دیوار بزک کرده بقیع!
آنجا که کوچه ای بود که نیست!
دلم به دروغ دلداری می داد به دلم!
که دروغ است
دروغ است
دروغ
۰۱ فروردين ۹۰ ، ۱۲:۴۲

تنها می گوید:

سید...
جیگرم و آتیش زدی
مادر من مادر تموم عالمه
فاطمیه خدا هم غرق ماتمه
دعام کن سید
۰۱ فروردين ۹۰ ، ۱۵:۱۸

پرواز می گوید:

سلام
شاید
...
اما می دانم میان ِ دستان ِ دعای ِ خواهرت تحویل گرفتند
برادرم را ...
باز که نمی خواهی خواهر را هلاک کنی ...
ایستاده ام امسال هم مثل ..
۰۱ فروردين ۹۰ ، ۱۵:۳۴

پرواز می گوید:

شکستن ، درد دارد
یا
شکستن را شنیدن ...؟!
۰۱ فروردين ۹۰ ، ۱۶:۲۳

ساقی می گوید:

بـــغــــض
همیشه به شهید گمنام که می رسم،نا خوداگاه تسبیح مادر را شروع می کنم...
حس می کنم جور دیگری نگاهم می کند...
حس تبریک سال نو نمی آید این روزها...
برای همه یک سال بود و برای "او"یک عمر....
*
التماس نور
۰۱ فروردين ۹۰ ، ۱۷:۲۳

سیده سما مولایی زاده می گوید:

این خون می کُشدم!
..
نوروز شده .. دعا کنید برای او که می ترسم از حسین (ع) مظلوم تر بشود ، باشد ، بماند ..
التماس دعا
۰۱ فروردين ۹۰ ، ۲۱:۴۹

...به جای خودم می گوید:

روز اول سال...انگار دلگیر تر از....
آقا جان....امسال هم....سفره پر بود از نیامدنت....
قبول نیست....
مگر انتظار هم سین دارد؟
.....
س ل ا م . . .
پست هایتان....میکشد آدم را.......
...
یا حق.......
۰۱ فروردين ۹۰ ، ۲۲:۵۰

ندبه باران می گوید:

سلام آسمانی
از صبج جمعه دلم در تلاطمی عجیب فرو رفته بود رفتم به این امید که به سان همیشه خنکای ندبه آتش دلتنگی ام را فرو نشاند اما.........
وباز امشب پس از مدت ها در تورق این کتاب مجازی گام های دلم بی اختیار مرا به اینجا کشانید........
دلم در این فاطمیه کوچک کمی آرام گرفت......
اجرتان با صاحب عزا
یاعلی
در پناه خدا
۰۲ فروردين ۹۰ ، ۰۱:۳۶

کاغذ و قلم می گوید:

سید که باشی...
.
.
.
آه
۰۲ فروردين ۹۰ ، ۰۲:۰۸

پرواز می گوید:

راستی شنیدن ِ صدای ناله ها و
گریه های مادر
ترس ندارد
درد دارد ...
خوابیدن و خواب ِ مادر دیدن
ترس ندارد
لیاقت دارد ...
زمین بخورد دلت در کوچه های ِ غربتش
تمام ِ عمر سربلندی در
صحن ِ نگاه َ ش
۰۲ فروردين ۹۰ ، ۱۷:۰۴

مجنون می گوید:

گریه..............................................................................................
...................................................................................................
...................................................................................................
...................................................................................................
...................................................................................................
...................................................................................................
سال نو مبارک
ان سالله مامانتم خوب میشه

نه
همه جا در تاریخ نوشته اند
کـ خوب نشد،
تا اینکه...
الهم شف کل مریض
۰۴ فروردين ۹۰ ، ۰۲:۴۴

دانوش می گوید:

چیزی از اعماق وجودم بالا می آید
بهتر است تا فوران نکرده برم.......
آتشفشانیم کردید
.
.
.
۰۵ فروردين ۹۰ ، ۰۷:۳۸

حمیوث می گوید:

کاش ما هم کمردرد داشتیم.
ارثی.
۰۵ فروردين ۹۰ ، ۰۸:۰۹

مانا می گوید:

هیچ کس یادش نیست...مثل همیشه...
۰۵ فروردين ۹۰ ، ۱۴:۳۷

همسایه می گوید:

دیشب موقع خوندن زیارت جامعه کبیره سینه ام بدجوری درد میکرد
وقتی روضه ی مادر میخوندن یه جور دیگه گریه میکردم انگار داشتم همراهش درد می کشیدم
درد سینه خیلی بده
همون طور که درد پهلو
همون طور که درد بازو
همون طور که درد سیلی
مخصوصا اگه سوراخ شده باشه
اونم با میخ در که داغم شده بود از شعله های آتیش
اونم نه میخ معمولی ...
روایت میگه خون از سینه زهرا مثل فواره بیرون می ریخت
مثل شکاف سینه حسین(ع).......
خاک بر سرم
۰۵ فروردين ۹۰ ، ۱۴:۴۱

همسایه می گوید:

ببخشید دست خودم نبود وقتی یادم میاد سید نیستم بیشتر دلم میسوزه و مادری میشم
مخصوصا وقتی وسط روضه میگن بچه سیدا برای مادرشون یه جور دیگه گریه کنن انقدر صدام بالا میره که همه فکر میکنن......!
نابرده رنج , گنج به من داد فاطمه(س)
۰۹ فروردين ۹۰ ، ۱۸:۲۴

پرواز می گوید:

دست و پهلو و سینه اش شکست
حسین هم ...
۰۹ فروردين ۹۰ ، ۱۸:۵۵

پرواز می گوید:

مادر یا علی گفت از زمینِ کوچه، بلند شد
...
علی از مسجد تا خانه چند بار زمین خورد !!
۱۱ فروردين ۹۰ ، ۱۵:۴۳

دختر آسمانی می گوید:

بسم ربـ الشهدا
سلام
عیدتان مبارکـ ...
ایام عید گذشتـ ... ایام فاطمیه استـ ...
آیا کسی درمانی برای پهلوی شکسته دارد؟
نه، اشتباه گفتم آخر زهرا از غریبی می نالد نه از درد پهلو
یا زهرا
۱۲ فروردين ۹۰ ، ۱۲:۵۶

پرواز می گوید:

وقتی مادرت در کوچه
زمین می خورد
باید خیلی مرد باشی که گریه نکنی
۱۲ فروردين ۹۰ ، ۲۳:۰۲

پرواز می گوید:

راست می گویند
در همیشه روی ِ یک پاشنه نمی چرخد
گاهی
روی ِ پهلوی ِ مادر می چرخد ...
نه غلط گفتم
می شکند
۱۲ فروردين ۹۰ ، ۲۳:۰۴

پرواز می گوید:

مادر
شکرِ خدا که پا شده ای راه می روی
مثل ِ قدیم با همه رفتار می کنی
لبخند می زنی دلم آرام تر شود
یا سقف ِخانه بر سرم آوار می کنی
۱۲ فروردين ۹۰ ، ۲۳:۱۶

پرواز می گوید:

غصه ات ای ملک سوخته پر سنگین است
گریه ام روز و شب و شام و سحر سنگین است
همه با دیدن روی تو چنین می گفتند
دست آنکس که تو را زد چه قدر سنگین است
۱۴ فروردين ۹۰ ، ۱۸:۵۰

سعیده می گوید:

خوش به حالتون سیدین و میفهمین
دلم خیلی شکست کمر درد ارثی ست اگر سید باشی یعنی با این جملتون اشکمو در اوردین
۱۵ فروردين ۹۰ ، ۱۸:۵۹

پرواز می گوید:

به حکم عرش بنا شد
در آسمان علی
علی از آن تو باشد
تو هم از آن علی
چه عاشقانه همه عمر
مهربان ِعلی!
به نان خشک علی ساختی،
به نان ِعلی
ـــــــــــــ
و نه فقط به نان ِ خشک علی
به غربت علی
به آتش ِ خانه ی علی
به کوچه ی علی
به ریسمان
به مسجد
چه عاشقانه پای محبت مولا ایستادی
روحی لک الفداء ــــــــ مادر
۱۶ فروردين ۹۰ ، ۱۱:۴۰

دانه سیب می گوید:

سلام سید !
خیلی دلم تنگ بود، ولی متاسفانه نمی دونستم چرا؟
کمر درد و پهلو درد گرفتم ، نمی دونستم چرا ؟
این پستتون منو به خودم آورد.
ازتون ممنونم.
خیلی دلم برای مادرم تنگ شده بود!
۱۸ فروردين ۹۰ ، ۲۳:۴۸

قاصدک غریب می گوید:

این روزها
حسودیم می شود به بعضی ها
همین!
۲۱ فروردين ۹۰ ، ۱۲:۴۱

پرواز می گوید:

شب ها که
مادرم
می خوابد
من کنارش می نشینم و نفس هایش را
می شمارم ...
....
۲۱ فروردين ۹۰ ، ۱۶:۱۱

انیس می گوید:


سلام....مضاف ها خیلی دلنشین اند....صادقانه بگم؟
تند تند فقط دارم مضاف ها را می خوانم...
گاهی هم باید از آخر به اول رفت....
ببخشید...
از راه نرسیده سئوال بپرسم؟
این ی ها را چطور اینطور قشنگ بر میگردانید؟
چه میراث دردناکی سید...
بغضم گرفت....
۰۳ ارديبهشت ۹۰ ، ۲۲:۰۱

ناموس خدا می گوید:

سلام
دل نوشته هایتان بسیار زیباست.
دستتان بی درد و قلمتان پردرد!
به وب من هم سر بزنید و دل نوشته هایم را مطالعه بفرمایید.
اگر با تبادل لینک موافق بودید،اعلام کنید.
۰۸ ارديبهشت ۹۰ ، ۰۰:۳۳

پرواز می گوید:

چشم ِ تو !
گود رفت که عادت کند
حسین
طفلی حسین
جانب ِ گودال بردنی ست
۱۰ ارديبهشت ۹۰ ، ۰۰:۵۰

پرواز می گوید:

هرکسی جسم ِعزیزش روز بردارد ولی
ما که نعش ِ مــــــــادر ِخود را به شب برداشتیم
کاش آن روزی که تنها مــــــــادر ِما را زدند
ما یکی را در میان ِکوچه یاور داشتیم
.
.
.
« غلام رضا سازگار »
۰۷ خرداد ۹۰ ، ۰۲:۰۲

پرواز می گوید:

چشمی شبیه چشم تو گریان نمی شود
زهرا حریف چشم تو باران نمی شود
گیرم که نان بعد خودت هم درست شد
نان بدون فاطمه که نان نمی شود
۰۷ خرداد ۹۰ ، ۰۲:۰۲

پرواز می گوید:

برخیز و باز مادری ات را شروع کن
فضه حریف گریه ی طفلان نمی شود
بدجور جلوه کرده کبودی چشم تو
طوری که زیر دست تو پنهان نمی شود
۰۷ خرداد ۹۰ ، ۰۲:۰۲

پرواز می گوید:

معجر بزن کنار و علی را نگاه کن
خورشید زیر ابر که تابان نمی شود
فهمیده ام ز سرفه ی سنگین سینه ات
امشب نفس کشیدنت آسان نمی شود
۰۷ خرداد ۹۰ ، ۰۲:۰۳

پرواز می گوید:

ای استخوان شکسته ی حیدر چه می کنی؟
با کار خانه زخم تو درمان نمی شود
من خواهشم شده ست که زهرای من بمان
تو با اشاره گفتی علی جان نمی شود
۰۷ خرداد ۹۰ ، ۰۲:۰۴

پرواز می گوید:

گفتم که روی خویش عیان کن ببینم َت
گفتی به یک نگاه به قرآن نمی شود
...
« حاج محمود کریمی »
۳۱ خرداد ۹۰ ، ۰۳:۳۸

پرواز می گوید:

من جسد ِ مبارک ِ تو را با دست ِ خودم
در قبر نهادم و نفس ِ مبارک ِ تو ،
در آن موقع که سر ِ مقدست
ما بین ِ گلو و سیــنه ی من
قرار داشت از بدن ِ
شریفت بیرون
رفت ...
.
.
« امام علی علیه السلام »

ارسال دل‌گویه ها:

بدیهی است که همه دیدگاه‌های شما خوانده شده و برای انتشارشان، ملاک‌ها و معیارهایی لحاظ می شود؛ بنابراین، برای درج دیدگاه خود، رعایت برخی چهارچوب‌های اخلاقی ضروری است:

- لطفاً دیدگاه خود را به زبان فارسی بنویسید، پیام های غیر فارسی منتشر نخواهد شد.
- پیام هایی که حاوی توهین، تهمت یا افترا، نسبت به اشخاص حقیقی و حقوقی باشد منتشر نخواهد شد.
- از ارسال دیدگاه های تبلیغاتی و یا حاوی لینک، خودداری کنید، پیام های نامرتبط با متن، تأیید نمی شوند.
- لطفاً دیدگاه‌تان تا حد امکان مربوط به همین نوشته باشد، در غیر اینصورت می‌توانید از قسمت تماس با ما استفاده نمایید.

بلاگرهای بیان لطفا برای ارسال نظر و یا رأی‌دهی به مطالب روی گزینه «وارد شوید» در کادر پایین کلیک کنید تا مجبور نشوید نام و آدرستان را مجددا بصورت دستی وارد کنید.

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی