سلام بر پیکرهای چاک چاک در خون تپیده. سلام بر دست های بریده. سلام بر مشک پاره. سلام بر گهواره. سلام بر طفل شیرخواره. سلام بر گوشواره های گوش های پاره. سلام بر علقمه. سلام بر سین سپهسالاری سقا و قاف کلاه خود سقا و الف قامت رعنای سقا. سلام بر ساقی عطاشا. سلام بر شافی دردها. سلام بر شافع روز جزا. سلام بر رافع بلا. سلام بر خیمه های نیم سوخته اهل حق. سلام بر سرهای بی تن قدسیان. سلام بر تل زینبیه. سلام بر گودال تنهایی یک عاشق. سلام بر مشک پاره یک ساقی. سلام بر اشک. سلام بر اکبر. سلام بر دردانه سه ساله نیلوفری. سلام بر قاسم. سلام بر احلی من العسل. سلام بر چشمان منتظر سکینه. سلام بر اضطرار دل بی قرار زینب. سلام بر رأفت. سلام بر رحمت. سلام بر تافته جدابافته عالم. سلام نور دیده رسول. سلام بر میوه دل بتول. سلام بر حاصل عمر مرتضی. سلام بر قرار دل مجتبی. سلام بر سالار زینب. سلام بر حسین. سلام بر ماه خون. سلام بر حقیقت بر فراز نیزه ها..
کوفیان هر چه جهد کردند نتوانستند طلوع خورشید حقیقت را بعد از عاشورا مانع شوند. گرد و خاک ستم کوفیان بر زمین که نشست و غبار فتنه تا خوابید، از همان لحظه بود که تمام عالمیان به چشم خود، حسین را سرفراز تاریخ دیدند. و این آرمان حسین بود که عالم گیر شد و حکومت سراسر ظلم یزیدیان تاریخ را یکی پس از دیگری به تاراج برد. تا امروز پرچم های سیاه - برای هزار و سیصد و هفتاد و چهارمین بار - در عزای حسین سر برآورد. و نام حسین دوباره بر بلندای قله آزادگی، روی پرچم رادمردی برافراشته شود تا من و تو امروز با حلول ماه نو برخلاف کوفیان نمک نشناس سال شصت و یک هجری، مَحرم حریم مُحرّم شویم.
فروردین اولین ماه تقویم شمسی است و محرم اولین ماه قمری. ما اولین ماه شمسی را عید می گیریم و اولین ماه قمری را عزا. و حالا وقت سوگ نوروز عزای ماست. محرّم از راه رسید و درفش قیام پر پیام حسین در عالم دوباره به اهتزاز درآمد. محرّم آمد تا بار دیگر ما بیعت عاشورایی خود - با اربابمان حسین را - آشکار کنیم. محرم آمد و دوباره کتل ها علم شدند و علم ها با پای برهنه به خیابان ها آمدند. باز کتیبه ها در سر هر کوی و برزن بر در دیوارها تکیه زدند و تکیه های شهر حامی اندوه عاشورایی دل های شیدا شدند. و شهر ها لباس مشکی را در آینه محرم به قامت خود برانداز کردند. محرم با اینکه ظاهری حزین و پر اندوه دارد، اما در باطن برای دل عاشقان یک دنیا سرور و شعف را به ارمغان می آورد.
زرد، سبز، بنفش، صورتی، آبی، سرخ، فسفری... سیصد و شصت و پنج روز سال، آدم ها و خانه ها و شهرهایی که در باطن غمگین و افسرده اند با بهره از رنگ های شاد در پی رسیدن به احساس شادی اند. شادی دل ما اما این سیاهه های خوش رنگ عزاست که تا هستند دل خوشیم و آن دمی که جمع شوند، غصه دلمان را فرا می گیرد. جلوه این پرچم های سیاه، این حزن انگیز ترین درفش هستی، این مشکی فام ترین پرچم چشم نواز، ما را مبهوت خود می کند. چرا که این یادگاران چادر سیاه عزای زینب، آرام بخش قلوب ما در وقت غروب بغض های عاشورایی اند. آنها که با رنگ های شاد، دلشاد می شوند و با رنگ های تیره ناشاد، تمام سرورشان به پای شعف ما در دیدن این پرچم های مشکی رنگ نمی رسد. براستی که مشکی رنگ عشق است. مشکی رنگ تشخیص عاشقان حسین است.
و عشق صدای فاصله هاست. و مجلس عزای حسین، نه اینکه لبریز از عاشقانی یکدست باشد نه؛ بلکه از هر خط و جبهه و خطه ای، مهمان بزم حسین اند، اما همه یکرنگ اند! تنها حسین می توانست من و تو و او و ما و شما و ایشان را با وجود صدها اختلاف فکری و اعتقادی و سیاسی و فرهنگی و حتی دینی، در یک خیمه جمع کند و ما انسان های مختلف الآراء را بر سر یک سفره بنشاند. حسین نخ تسبیح اشک های عاشقان تشنه لب است. حسین اگر نبود دل هایمان از غصه می پاشید و اثری از ما در دنیا باقی نمی ماند.
حسین رهبر سمفونی نوای نی عاشقی در تالار بزرگ وحدت وجود عالم است. حسین خیلی قدرتمند است و در نهایت قدرت، به دستگیری از انسان های ضعیف النفس و هدایت آنها علاقمند است. حسین مثل من و تو بدقول نیست. حسین در بخشیدن تک تک ما تبعیض قائل نمی شود و در دادن امان نامه روز حشر به ما یک ذره هم بخیل نیست. حسین در وعده گشودن آغوش پر پناهش بر نوکران خود، یک روز هم تأخیر ندارد. حسین در کشیدن دست شفاعت خود بر تن عاشقان بی سر و بر سر نوکران بی سر و پایش حتی، مُصّر است. محرّم نیز چون ماه حسین است، همچون حسین است. محرم مثل ما ها بد عادت نیست. محرّم دقیقا سر یکسال دوباره ما را مهمان حیاتخلوت غمخانه حسین می کند تا نقشه راه عاشقی را فراموش نکرده و گرای دلدار را گم نکنیم.
بس که کریم است حسین، با اینکه هر لحظه چهره واقعی ما را - در آینه قدی تجلّی - بدون گریم ریاکاری می بیند، اما باز ما را با همه زشتی ها و ناپاکی ها به بیت المقدس هیئت خود راه می دهد. و هیچ نگاه نمی کند که ما از کدامین خراب آباد معصیت ره سپار خانه رویایی اش شده ایم؛ او تنها اربابی ست که بی هیچ ملاحظه و تفتیشی هر بی سر و پایی را هم در جنت الحسین تکیه ها مهمان بزم کریمانه خود می کند. عیب از این همه مادحین حسینی نیست که مثل نقل و نبات ریخته اند، براستی حسین بیش از این ها در خور مدح و ستایش است.
فلسفه خلقت ما بندگی خدا و نوکری حسین است. ما تا به عشق حسین و با عشق حسین زنده ایم، نه فقر به سراغمان می آید و نه طعم مرگ را خواهیم چشید. چونان شهیدانی که در رکاب حسین رزمیدند و جان ناقابل خود را به پای جانان قربانی کردند و جاودانه شدند؛ چونان عاشقانی که همه هست خود را در راه حسین نیست کردند تا تمام دارایی شان بر روی سفره طول و دراز دنیا عشق بی انتهای حسین باشد. ما تا بر سر خوان حسینیم، تافته جدا بافته عالمین ایم. من و تو تا حسین را داریم، والله در دل چه غم داریم و چه کم داریم در دنیا. به یقین تا دل شیدای مان به آتش عاشورای حسین شعله ور است، آتش این دل با هیچ زمستان و برف و بورانی هم سرد نمی شود. و زبانه عاشقانه این آتش فرو نمی نشیند. قسم به عشق حسین، بیا تا جاودانه شویم! کربلا منتظر ماست، بیا تا برویم..!
دیوانه ی کربلا می گوید:
کی با کبوتران حرم کربلا روم ؟
کربلا نصیبتان
در هیئت ها و مراسم عزاداری حسین بن علی برای ماهم دعا کنین