دل آباد :: رسانه اهل دل

دل آباد، رسانه بی دل هایی ست که در به در، در پی دلدار اند.
خانه | اخبار | پیامک | کتاب | جزوه | اپلیکیشن | فیلم | صوت | ختم قرآن | عکس | گوشه‌نما | آرشیو | پیوندها | وبلاگ‌ها | همدلی در دل‌آباد
درباره ما | تماس با ما


امروز
یکی دیگر از روزهای خوب خداست

۲۷ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «قم» ثبت شده است

گریه کنم یا نکنم...؟

روز تدفین شهدای گمنام دانشگاه قم بود، وسط ظهر، همه در آن تکه از بیابان مشغول گرفتن وضو بودند، بچه‌ها برای آنکه وضویشان صحیح باشد، نایلون سوراخ شده پر از آب را به داربست‌ها بسته بودند تا با چکه‌های نایلون وضو بگیرند. من آن روز عکاس مراسم بودم، کنار داربست‌های پر از سربندی که دور مزار کشیده بودند می‌گشتم و دنبال شکار صحنه بودم. از پشت چشمی دوربین یک لحظه دیدم نایلون آب خیلی اتفاقی کنار

۵ دل‌گویه موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۹ مهر ۹۵ ، ۲۲:۳۳
دل‌باخته .. | ادامه مطلب

 

 

.: برای مشاهده و دریافت این دل‌عکس روی ادامه مطلب کلیک کنید :.

 

۷ دل‌گویه موافقین ۳ مخالفین ۰ ۲۵ شهریور ۹۵ ، ۱۳:۱۹
دل‌باخته .. | ادامه مطلب

آمدی از کرانه و

در دل بیابان قم آرمیدی

سال ها گذشت

و هیچ شهرداری نتوانست

همچون تو [...]

۹ دل‌گویه موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ شهریور ۹۳ ، ۱۸:۵۷
دل‌باخته .. | ادامه مطلب


 

.: برای شنیدن و دریافت این دل شنید روی ادامه مطلب کلیک کنید :.

 

۱ دل‌گویه موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۲ شهریور ۹۳ ، ۰۹:۳۵
دل‌باخته .. | ادامه مطلب



دریافت کد نوای «اهل پایین شهر قم» برای وبلاگ
دانلود این نوا
 

۱ دل‌گویه موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۲ شهریور ۹۳ ، ۰۸:۴۴

سایه ات از سرمان کم مباد الهی...

 

.: برای مشاهده و دانلود دل نما روی ادامه مطلب کلیک کنید :.

 

۱ دل‌گویه موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۱ شهریور ۹۳ ، ۲۳:۱۰

ولی بانو حرم را نه...

 

.: برای مشاهده و دریافت این دل‌عکس روی ادامه مطلب کلیک کنید :.

 

۲ دل‌گویه موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۱ شهریور ۹۳ ، ۲۱:۳۳
دل‌باخته .. | ادامه مطلب

من عمیقا به روح اعتقاد دارم...

زیارت آخر که تمام شد، سلام آخر را دادم و از حرم آمدم بیرون. مثل همیشه در آن سوی پل آهنچی سوار ماشین های هفتاد و دو تن شدم. ساعت تقریبا ده شب بود که در میدان هفتادو دو تن پیاده شدم. دیدم جمعیت زیادی - در آن حوالی - در انتظار اتوبوس موج می زند. آمدم مثل باقی مردم ایستادم به انتظار. نیم ساعت، یک ساعت، یک  و نیم ساعت گذشت؛ اما اتوبوس نیامد. اتوبوس هایی هم که رد می شدند، [...]

۳۷ دل‌گویه موافقین ۳ مخالفین ۰ ۳۱ مرداد ۹۳ ، ۲۳:۵۳
دل‌باخته .. | ادامه مطلب

بگیر از من جهانم را ولی بانو حرم را نه..

سال های اول دانشجویی، خوابگاهمان داخل قم و واقع در بلوار عطاران بود. یادم هست ایام فاطمیه بود. از همان بلوار عطاران می خواستیم برویم سمت حرم حضرت معصومه «سلام الله علیها». کنار خیابان چند دقیقه ای بود که منتظر ایستاده بودیم. ماشین ها می آمدند و همینطور بی توجه رد می شدند. یک سواری پیکان - که راننده ای جوان داشت - پیش پایمان ترمز کرد و نگه داشت. شیشه های ماشین را پایین [...]

۴۱ دل‌گویه موافقین ۴ مخالفین ۰ ۲۲ اسفند ۹۲ ، ۱۸:۰۳
دل‌باخته .. | ادامه مطلب

گاهی دلم روضه های تصویری می خواهد..

هر سال مقلد دل می شوم در این ماه محرم. آخر تا محرم از راه می رسد، دلم راه می افتد دنبال کاروان حسین و من نیز دنبال دل راه می افتم و مطیع امر او می شوم. طوری که اگر احساس غریبی به دل دست داد، بروم تکیه دهم به دیوار هیئت ها، تا دلم از هُرم آتش روضه ها گرم شود. یا اگر دلم هوای کوچه های کربلا داشت، جای اینکه بنشینم توی اتاق و زانوی غم بغل بگیرم، شال و کلاه کنم و راهی شوم سمت باز [...]

۹ دل‌گویه موافقین ۵ مخالفین ۰ ۱۹ آبان ۹۲ ، ۱۸:۰۶
دل‌باخته .. | ادامه مطلب

اینجا کسی به اندازه وزن غربت خانواده تو، به من تسلیت نمی گوید!

چه فرقی می کند اینکه امسال هزار و صد و چهل و یکمین سال غیبت باشد یا هزار و صد و سی و هشتمین سال، وقتی تمام این سال ها با خون دل گذشته و تمام تفاوتش یک سال خون گریه کردن بیشتر یا کمتر است. من نمی توانم جشن های نیمه شعبان را در خود هضم کنم. یا حضرت نور؛ تنها ما هستیم که می توانیم فرارسیدن هزار و صد و چندمین اندوه نیامدنت را مصرّانه جشن بگیریم. آدم چگونه شرکت کند در [...]

۴۷ دل‌گویه موافقین ۱۱ مخالفین ۰ ۰۴ تیر ۹۲ ، ۰۹:۳۱
دل‌باخته .. | ادامه مطلب

آه جبهه کو برادر های تو...؟

تو اهل شعائری، خالی بافی توی خونت نیست. بافتن تار و پود قالی اقتصاد را با شعار تضمین نمی کنی. تو با شعار هایت، شعور مردم را به بازی نمی گیری. تو برای مهار تورم، عجولانه ضرب العجل تعیین نمی کنی. ابایی نداری از اینکه بگویی برای خالی کردن سه سوته باد پیکره اقتصاد، از طب سوزی سر در نمی آوری. تو برای رأی آوردن، خود را به هر دری نمی زنی. باور داری که چند روز ریاست در دنیا، نمی ارزد به این کارها [...]

۹۰ دل‌گویه موافقین ۱۱ مخالفین ۲ ۱۸ خرداد ۹۲ ، ۱۶:۰۶
دل‌باخته .. | ادامه مطلب

از داغ غربت شما، رنگ از رخ تابلو ها هم می پرد..

از پیاده رو مدرسه معصومیه قم -همانجا که سال ها شبستانش از فرط نور ضریح عشق، روزستان شده بود - قدری پایین تر که می آیی، در آنسوی خیابان تابلوی سبز رنگ کارگاه ساخت ضریح دیگری به چشم می خورد. تابلویی که حالا بعد از گذشت چند سال رنگش از سبزی به سفیدی می زند. نمی دانم، شاید این تابلو هم در این سال های محنت بار، از این همه غربت و از این همه جسارت، رنگ از رخسارش پریده [...]

۳۶ دل‌گویه موافقین ۵ مخالفین ۱ ۲۳ ارديبهشت ۹۲ ، ۱۲:۰۰
دل‌باخته .. | ادامه مطلب

وقتی «بنی آدم» در کوچه «بنی هاشم»، اعضای یک پیکر نبود!

توی گرماگرم خرداد بود که گرفتمشان. مثل خودشان از خوشحالی بال در آورده بودم. دیگر به آرزویی که از کودکی ها توی دلم مانده بود رسیده بودم. هوای ظهرگاهی قم مثل همیشه بی نهایت گرم بود. بی امان سر و صدا می کردند و یک لحظه آرام نداشتند. مدام تقلایشان را می دیدم، بی قراری شان حد و مرز نمی شناخت. به حرم که رسیدم، از توی کیسه در آوردم و گذاشتمشان روی سنگفرش های [...]

۲۷ دل‌گویه موافقین ۷ مخالفین ۱ ۲۵ فروردين ۹۲ ، ۰۹:۱۵
دل‌باخته .. | ادامه مطلب

مثل همیشه بی خبر آمد و سلام کرد و من هم با خنده ای سلام دادم. از تجوید خنده هایش اما مشخص بود که دلش گرفته. مثل گاهی که خیلی دلش می گرفت و عطر گرفتگی در نفس هایش استشمام می شد. با تمام این اوصاف و با همه پرحرفی هایش، برخلاف همیشه اینبار اما حرف خاصی نداشت. آمده بود سلامی عرض کند و حالم را جویا شود. مثل اینکه این بار آمده بود سکوت کند تمام [...]

۴۳ دل‌گویه موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۸ آبان ۹۱ ، ۱۴:۵۹
دل‌باخته .. | ادامه مطلب

مدینه بعد از مادر، جای ماندن نبود...

در آسمان عشق، خورشید در فراق ماه از این چرخش های بیهوده داشت خسته می شد که فرشتگان مژده اجلال نزولت را دادند. آمدی از بهشت که جمع قمر های منظومه عصمت جمع تر شود. قبل از تو خورشید دلیل موجهی برای چرخش نداشت. آمدی تا یکبار دیگر آسمان به زمین نزدیک تر و خورشید به ماه مشتاق تر شود. آمدی که جای خالی خود را در گهواره آغوش مسیح پر کنی، که جای خالی مادر را در مدینه دل [...]

۳ دل‌گویه موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۵ شهریور ۹۱ ، ۰۲:۰۰
دل‌باخته .. | ادامه مطلب

قم برای من یعنی «تو» و «تو» برای من یعنی تمام زندگی...

بی حوصله ایستاده بودم کنار جاده و این بار منتظر هیچ اتفاقی نبودم. هوا از گرمی به آتش می مانست. مسافر بودم و طبق عادت، سرم پایین بود. مثل همیشه در بی خبری بودم که ناگاه، با یک نگاه سرنوشتمان به هم گره خورد. لبخندت از دور دلبری می کرد. آرام صدایم کردی و من، با سری پایین و رویی خجل آمدم کنارت. عشقی عجیب بین ما جوانه زده بود و پای شعر در میان آمد. شاعرت شدم. غزل، مثنوی، سپید [...]

۱۰ دل‌گویه موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۸ شهریور ۹۱ ، ۰۴:۵۹
دل‌باخته .. | ادامه مطلب

هر وقت که گذرم به سوی حرم می افتد، تمام عشق من این است که پیش پای شما، زل بزنم به زمین و برانداز کنم پستی - بلندی سنگ‎فرش های لطیف حرم را. و اول از همه، احوال تکه سنگ ها و سنگ ریزه ها را جویا شوم. بعد از آن وجب کنم طول و عرض کاشی ها را. و بعد با فیروزه ها [...]

۳۸ دل‌گویه موافقین ۶ مخالفین ۰ ۰۱ شهریور ۹۱ ، ۲۱:۳۴
دل‌باخته .. | ادامه مطلب

روز دوشنبه بود. بیست و هفتمین روز اردی‌بهشت ماه سال هشتاد و هشت. خوب یادم هست که آن روز غذای وعده ناهار دانشگاه، ماهی قزل آلا بود. آن ایام آشپز های سلف دانشگاه ماهی را طوری آب‌پز می کردند که به محض خوردن ماهی، چشم هایت مست و خمار و سرشار از خواب می شدند. و تو بعد از صرف غذا دو راه بیشتر نداشتی، یا باید از کلاس رفتن منصرف می شدی و تخت می خوابیدی و یا اینکه می رفتی سر کلاس می نشستی و از شنیدن - و البته فهمین - حرف های استاد [...] 

۱۹ دل‌گویه موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۹ ارديبهشت ۹۱ ، ۰۲:۰۰
دل‌باخته .. | ادامه مطلب

از همان کودکی متنفر بودم از بوی سیگار و قلیان، نه اعتیاد شان حالی ام می شد نه روشنفکری شان. هیچوقت هم زیرسیگاری هیچکس را خالی نمی کردم. همیشه می گفتم: کیف کثیفش را خودشان می برند و دود کریهش را دیگران. هیچوقت هم آبم با سیگاری ها توی یک جو نمی رود. حالا از قهوه خانه برگشته اند، بوی گند قلیان، نفسم را بند می آورد. داخل اتاق می شوند و سلام می کنند. هنوز داخل [...]

۰ دل‌گویه موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ فروردين ۹۱ ، ۰۲:۰۰
دل‌باخته .. | ادامه مطلب

بچه ها همیشه در خواسته هایشان مُصّرند و همگی، برای رسیدن به نیازشان بی تابند. یعنی برای رسیدن به مطلوبشان، به انواع اقسام راه ها متوسل می شوند. یا به خواسته شان می رسند یا نه. اگر رسیدند که فبها. اما اگر نرسند، دست از تلاش و گریه و زاری نمی کشند، مگر اینکه با «سیلی»، آرامشان کنند. تا آستینشان را در دهان بگیرند و همچون خفه خون گرفته ها، به گوشه ای بخزند و آرام و بی صدا گریه کنند و اشک بریزند. آن روزها هنوز، آب قم به اصطلاح! شُرب نشده بود. مردم [...] 

۰ دل‌گویه موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۳ آذر ۹۰ ، ۰۱:۰۰
دل‌باخته .. | ادامه مطلب

تولد یک حس عجیب است و خاص. حس بی بدیل همچون شروع. حسی که هر سال تکرار می شود اما تکراری نه. حسی که مطلعش آغاز است و قافیه اش پرواز. حسی شبیه کرم بودن و در پیله رفتن و پروانه شدن. آغاز پروانه کرم بودن و خزیدن روی زمین خاصیت پروانه نیست. آغاز پروانه روز پرواز اوست. جعبه ای را کادو پیچ و تزئین کرده ام تا وقتی می روم داخل شهر، هدیه ای برای تولدش بگیرم و بگذارم در آن جعبه. کمی فکر می کنم چه بگیرم، ادکلن یا عطر، لباس یا کتاب یا قاب معرق [...

۱۵۶ دل‌گویه موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ مهر ۹۰ ، ۲۱:۲۴
دل‌باخته .. | ادامه مطلب